
مادر بليط هواپيما استانبول به تهران دستانش را باز کرد و بلیط هواپیما استانبول به تهران را به آغوش کشید. سلام پسرم خیلی وقته منتظرتون بودم. نگاهش را به صورت رنگ پریده ی آنلی دوخت و لبخندی زد. خوش اومدی دخترم بفرمایید تو! بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان قیمت دستش را پشت سر آنلی با فاصله نگه داشت. بیا تو آنلی مامانم سه ساله مشتاقه عشق پسرش رو ببینه. مادرش متعجب موهایش را پشت گوشش داد و به بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا نگاه کرد. یعنی می خوای بگی سه ساله عاشق شدی و من بی خبرم؟
بعدا به حسابت می رسم فعال مهمون داریم. آنلی تمام توانش را جمع کرد و سالمی زیر لب داد. همین که سالن را رد کردند چشمش روی خانه ی لوکس و مبله ی مقابلش خشک شد. وسیله های قیمتی و عتیقه گوشه گوشه ی خانه به چشم می خورد، مبل های دسته نقره فرش های دست باف، تابلو های نفیس و قیمتی. سریع نگاهش را از اطراف خانه جمع کرد و روی شاسی تمام قد بلیط هواپیما استانبول به تهران که دخترکی کنارش ایستاده بود و بالای شومینه قرار داشت دوخت. صدای بلیط هواپیما استانبول به تهران ماهان را کنار گوشش شنید.
در بیار هیچ کس خونه نیست با راهنمایی بليط هواپيما استانبول به تهران بدون توجه به این که گفته بود می تواند در بیاورد روی مبل هایی پذیرایی قرار گرفت. مادر بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان قیمت نگاه مشتاقش را از روی آنلی جمع نمی کرد. خیلی ساکتی، نمی خوایی چیزی بگی؟ با شنیدن جمله ی مادر بلیط هواپیما استانبول به تهران چارتر لبخندی دستپاچه زد. بله خوبید شما؟
بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان اصلا نگفت
واقعا شرمنده دست خالی اومدم بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان اصلا نگفت می آییم این جا ببخشید. خواهش می کنم دخترم این چه حرفیه؟ بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا جان مامان دوتا شربت درست کن واسه خودت و عروسکت بیار من یکم با عروس آینده م حرف بزنم. رادوین چشمی گفت و دنبال نخود سیاهی که مادرش فرستاد رفت. طیبه خانوم بعد از رفتن بلیط هواپیما استانبول به تهران به سمت آنلی چرخید. خب دخترم اسمت چیه؟
کجا با بلیط هواپیما استانبول به تهران قشم ایر من آشنا شدی؟
کجا با بلیط هواپیما استانبول به تهران قشم ایر من آشنا شدی؟ آنلی هستم سه سال پیش با بليط هواپيما استانبول به تهران آشنا شدم. من طیبه هستم می تونی راحت باشی باهام، سلیقه پسرم توی انتخاب حرف نداره حالا بیشتر از خودت بگو. چرا رابطه تون سه سال طول کشید پسر من آدم رابطه نیست؟ قسمت سخت ماجرا برای آنلی شروع شد، کف دستان عرق کرده اش را روی شلوارش کشید و با نگاهش مسیر رفتن بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان قیمت را دنبال کرد والا مفصله، پدرم مخالف بودن بعدشم که بلیط هواپیما استانبول به تهران از ایران رفت.
یعنی می خوای بگی بلیط هواپیما استانبول به تهران ارزان جا زد؟ اون هیچ وقت جا نمی زنه! بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا با سینی نقره ای که سه لیوان شربت بهارنارنج و لیمو بود کنار آنلی با فاصله نشست.
مامان جان محاکمه راه انداختی قربونت بشم، خواستی دامادم کنی این هم انتخاب من دیگه چی؟ طیبه خانوم پشت چشمی نازک کرد و لیوان شربت را به سمت آنلی تعارف کرد. مامان جان سوالم نپرسم این دختر که روزه سکوت گرفته مگه به زور ازش حرف بکشم. بلیط هواپیما استانبول به تهران لیوان شربت را به آنلی داد. آنا جان رو در بیار گرمه راحت باش می خوای تنهاتون بذارم؟
آنلی را روی شانه هایش انداخت و مشغول بازی با نی شربش شد. چند لحظه سکوت را بالاخره آنلی شکست. ببخشید خانوم محتشم، بلیط هواپیما استانبول به تهران علی بابا به شما هیچی نگفته اما بهتر خودم بگم... سه سال پیش من به خواست اجباری پدرم... جمله اش تمام نشده بود که رادوین کلامش را قطع کرد: آنا بعدا دربارش حرف می زنیم خب؟ بلیط هواپیما استانبول به تهران قشم ایر فقط آوردم مامان باهات آشنا بشه.لازمه رادوین بذار حرفم رو بزنم اگه اذیتت می کنه می تونی تنهامون بذاری!