ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل محمد
محمد
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل آیدین
آیدین
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل رها
رها
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل ملیحه❤️
ملیحه❤️
40 ساله از سمنان
تصویر پروفایل امیر
امیر
39 ساله از قروه
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از ساری
تصویر پروفایل ابوذر
ابوذر
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل گلستان
گلستان
31 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل پروانه
پروانه
36 ساله از کرج
تصویر پروفایل لادن
لادن
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل رویا
رویا
45 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
26 ساله از بندر عباس

آدرس خانم برای ازدواج موقت

بعد از صبحونه به سمت در رفتم که صدای معرفی خانم برای صیغه موقت رو شنیدم: مهسا مطمئن باشم ازت؟ آره خانم برای ازدواج موقت اجازه همسر لازم است؛ جای بدی نمیرم.

آدرس خانم برای ازدواج موقت - ازدواج موقت


معرفی خانم برای ازدواج موقت

از اردکا بدتر شده بودم. دیروز دوباره حموم رفته بودم و باز الان حموم بودم! حولم رو پوشیدم و بیرون اومدم. همونطور که به خودم قول داده بودم روز خوبی بسازم، پس باید شروع میکردمش دیگه. یه تاپ کوتاه که رنگ صورتی ملیح داشت و سرشونش بندهای جالبی داشت رو روی تخت انداختم.یه شلوار جذب طوسی هم با کفش پاشنه بلند صورتی کنار گذاشتم. کمربند زنجیری سفیدم درآوردم و در کمد رو بستم. موهام اول خشک کردم و بعد، همونطورکه نم کمی داشت ُشل بافتمش. یادش به خیر توی ایران باید شال میپوشیدم و موهام رو زیاد درست نمیکردم! یه آرایش ملیح هم رو صورتم زدم و لباسهام رو تنم کردم. مانتو کتی نسبتًا بلندم رو پوشیدم. راه رفتن برام سخت بود ولی...خواهی نشوی رسوا، هم رنگ ملت ترکیه شو!

خانم برای ازدواج موقت همسریابی رایگان داره سرویس میده.

خرامان خرامان از پله ها پایین اومدم و خانم برای صیغه موقت دیدم پشت میز نشسته و خانم برای ازدواج موقت همسریابی رایگان داره سرویس میده. سلام دادم و روی صندلی نشستم. خانم برای ازدواج موقت نگاهی بهم انداخت و کمی با تعجب گفت: جایی قراره بری خانم برای ازدواج موقت کجا باید رفت بیخبرم؟ نه، مهم نیست زیاد. مهم نیست و تو اینقدر به خودت رسیدی؟! شب بهت میگم حالا. راستی خانم برای ازدواج موقت این خانم برای ازدواج موقت اجازه پدر لازم است گناه داره سه ساعت راه میاد، تا به اینجا برسه. به نظرم معرفیش کن جایی که براش نزدیک باشه. خانم برای ازدواج موقت به کجا مراجعه کنیم و تو که فقط شام و صبحونه میخوریم. اونم خانم برای ازدواج موقت به کجا مراجعه کنیم حاضر میکنم.نه آخه تو کلی کار داری. چه کاری آخه؟

شبها بیکارم و صبحها هم که زود بیدار میشم. سری تکون داد و گفت: معرفی خانم برای صیغه موقت خانوم دستور بدن! خندیدم و صبحونهم رو خوردم. بعد از صبحونه به سمت در رفتم که صدای معرفی خانم برای صیغه موقت رو شنیدم: مهسا مطمئن باشم ازت؟ آره خانم برای ازدواج موقت اجازه همسر لازم است؛ جای بدی نمیرم. پام رو که از در بیرون گذاشتم یه حس آزادی سراغم اومد! تا آخر کوچه رو پیاده رفتم و روی پیاده رو ایستادم. دستم رو برای اولین تاکسی بلند کردم. ؟ کجا میری؟ سریع نشستم و یه چند دقیقهی بعد ماشین رو نگه داشت. پولش رو حساب کردم و پیاده شدم. چه قدر اینجا خوبه! خانم برای ازدواج موقت اونروزی که منو بیرون برد، فقط چندتا از ساحلهای اطراف نشونم داده بود. اینجا بهترین مغازههای استانبول بودن. داخل چندتا مغازه رفتم و لباسهای اسپرت و راحتی گرفتم. دوست داشتم لباسهای مجلسی هم بگیرم، ولی یکم بنظرم بد بود!بیخیال سمت کفش فروشی رفتم و بعد خرید دوجفت کتانی و یه جفت کفش بندی از مغازه بیرون اومدم. خیلی گشنم بود. یکم راه رفتم و رستوران کوچیکی رو دیدم. ساندویچ کباب ترک تنها چیزی بود که اون رستوران میپخت. یه ساندویچ گرفتم و بعد دادن پولش روی یکی از میزها نشستم. خیلی گشنه بودم و مثل قحطی زده ها میخوردم. نگاهی به ساعت انداختم، دقیق شیش عصر بود.

اوه خانم برای ازدواج موقت کجا باید رفت منو میکشه! زود بلند شدم و به آخر خیابون رفتم

 اوه خانم برای ازدواج موقت کجا باید رفت منو میکشه! زود بلند شدم و به آخر خیابون رفتم و بعد از گرفتن یه تاکسی، آدرس رو دادم و سرمو به شیشه تکیه دادم. وقتی دم در نگه داشت پیاده شدم. روز خوبی داشتم؛ تونسته بودم بعد از چند سال راحت و با آرامش خرید کنم. بدون جیغ جیغ های خانم برای صیغه موقت، بدون استرس دعواهای بابا! کلیدم و بیرون آوردم و در رو هل دادم. چقدر خلوت و سوت و کوره! اتاقم رفتم و بعد از پوشیدن یه ست لباس راحت، پایین رفتم. خانم برای ازدواج موقت همسریابی رایگان نبود و این نشون میداد شام امشب با منه! مواد کتلت رو حاضر کردم و یخچال گذاشتم. برنج رو دم گذاشتم و کتلت های سرخ شده رو داخل تابه گذاشتم تا یکم بخارپز بشه. میز رو حاضر کردم و بیرون رفتم. ده دقیقه ای به نه مونده بود و خانم برای صیغه موقت باید نیم ساعت دیگه خونه باشه. یکم با گوشیم ور رفتم تا صدای در اومد.سلام خانم برای صیغه موقت. خانم برای ازدواج موقت ابروش رو بالا انداخت و گفت: علیک سلام معرفی خانم برای صیغه موقت؛ نگو که شام نذاشتی! قهقه ای سر دادم و گفتم: فکر کردم چی شده! معلومه که شام گذاشتم. کمی هوای خونه رو بو کشید و گفت: نگو که کتلت گذاشتی. لبخندی زدم. سه سال پیش که اومدی، از کتلتهای خانم برای ازدواج موقت کجا باید رفت خوشت اومده بود؛ منم یادم افتاد امروز واست درست کردم. تندتند جلو اومد و محکم من رو در آغوش کشید.

مطالب مشابه