![آدرس تلگرام گروه دوستیابی آدرس تلگرام گروه دوستیابی](posts/2022/04/01/hvpiydd39sscqvlhz7bzxywqufn1egwg5bj2aju8.jpg)
لبش آروم کج میشه مردونه میگه: مغرورما اما برای تو نه، تخسما اما برای تو نه، اخم و َتخم مردونه دارما اما برای تو نه، اجازه میگیرم اما فقط از گروه تلگرام دوستیابی شیراز... مالیمما اما فقط برای تو، عاشقم میشی فقط برای تلگرام گروه دوستیابی اراک. الانم میخوابم چون زنمی عاشقتم پس پنجاه درصد این داستان رو به راهه، رو به راهم شو لعنتی، راه بیا، دل بده. میچرخه و روی تخت خودش رو پرت میکنه و دراز میکشه بی تفاوت از بغل آتیشی که تو دلم به پا کرده میگذره مگه چقدر میشه سنگ بود در برابرش چقدر محکم بود در برابرش.
گروه تلگرام دوستیابی قزوین رو تو آیینه نگاه میکنم
لپم رو از داخل گاز میگیرم دلم واسه حرفاش میره گروه تلگرام دوستیابی قزوین رو تو آیینه نگاه میکنم لپام مثل گورجه شده خندم میگیره، درست مثل گروه تلگرام دوستیابی کرج چهارده ساله!! از تو آیینه میبینمش دست راستش زیر سرشه و دست چپش رو شکم صاف و شیش تیکه اش. نگاهش بهم بود وقتشه از اتاق بیرون بره. سخته برام اما باید بره بیرون موندش اصلا به نفع گروه تلگرام دوستیابی کانادا نیست دلم نمیخواد با دلش باشم، دلم نمیخواد! کش موهام رو باز کردم شروع به شونه زدن کردم آروم و با ظرافت های زنونه. دقیق نگاهم میکرد، شونه رو گذاشتم و برگشتم موهام رو نبستم و برگشتم سمتش به طرف تخت رفتم جدال بین عقل و دلم؛ جدال بین حس هایی که به وجود اومده و گروه تلگرام دوستیابی کانادا نمیخوام ببینمشون.
دستی به صورتم میکشم و نفسم رو با آه بیرون میفر ستم به طرف کمد میرم و هودی مشکی رنگی به تن میکنم، روی تخت میرم زیر پتو میخزم و چشمام رو میبندم تا نبینمش تا با اون حرکت بچگانه بیشتر گروه تلگرام دوستیابی قزوین رو شرمنده نکنم. وارد اتاق میشه و در رو میبنده جلو میاد و روی تخت درست کنارم دراز میکشه سرش تو بالشت نرم طوسی رنگ فرو میره، نگاهش میکنم میچرخه به پهلو تا بهتر ببینتم، معذب ترم میکنه. زمزمه ی مردونه اش ویرونترینم میکنه: ببینمت خب. پلکم رو محکم فشار میدم و بازش میکنم به پهلو میخوابم و نگاهش میکنم فاصله امون زیاده اما نفس هاش عطر تلخش کم چیزی نیست برای قلقلک تمام احساسم. لب میزنه: باور کنم دلت گروه تلگرام دوستیابی کانادا رو نمی خواد؟ آروم تر از خودش زمزمه میکنم: دلم تورو نمیخواد. لبش آروم کج میشه، لبخندش برام عجیبه اما هرچیزی ازش بر میاد...! حتی لبخند زدن وسط خرد کردن غرورش. زمزمه میکنه: تلگرام گروه دوستیابی رو نخواستن عواقب داره گروه تلگرام دوستیابی بروجرد.
خوابت نمیاد گروه تلگرام دوستیابی بابل گیج خوابم.
یه تای ابروم بالا میره و زمزمه میکنم: خوابت نمیاد گروه تلگرام دوستیابی بابل گیج خوابم. تو یه چشم بهم زدن تو یه صاعقه تو یه حرکت آنی خم میشه و پیشونیم رو میبوسه و زمزمه میکنه: شب بخیر درد و درمونم. پلکم بسته میشه هم دردشم هم درمونش آرومم میکنه... این کلمه اش عجیب به دلم میچسبه. نمی فهمم این آرامش از کجاپیداش میشه که به خواب عمیقی فرو میرم. چشم باز می کنم زود اتفاقای دیشب رو به خاطر میارم، با دیدن جای خالیش نفس عمیقی می کشم به پهلو میچرخم که محکم به شخصی برخورد میکنم. لبم رو گاز میگیرم پشت سرم خوابیده؟ چشمام گشاد میشه این پشت سرم چی میخواد.؟
تازه نیم ساعته خوابم برده، جون گروه تلگرام دوستیابی بابل بخواب. جیغ میزنم: تو غلط کردی پشت سر گروه تلگرام دوستیابی بروجرد جا خشک کردی، بهت رومیدن پرو میشی؟ صدای تک خنده ی مردونه و خمارش بیشتر احساسم رو تکون تکون میده: بخواب تلگرام گروه دوستیابی بخواب. هولش میدم و بلند میشم در همون حال هم غر میزنم: سنگ پا قزوین. صدای قهقهه اش لبخند به لبم میاره... تلگرام گروه دوستیابی عجیب ترین و غریب ترینمه! تنها تلگرام گروه دوستیابی اراک این روزهای من... تلگرام گروه دوستیابی جلوی تی وی نشستم و فیلم های رقص تلگرام گروه دوستیابی اراک رو با وقت نگاه میکنم با افسوس دستی به شکمم میکشم، حالا دیگه نمیتونم برقصم بچم ضعیفه و گروه تلگرام دوستیابی قزوین باید مراعاتش رو کنم.