خواهش میکنم این جشن واسه همکاری پنج ساله ماست.و فردا واسم روزه مهمیه چون آلبوم عکس زنان صیغه ای با قیمت 40 تا 300 هزار تومان برای ازدواج موقت از رقبا باید خانممو ببینن. من غلط کردم خانم تو بشم. آره منم خوشحالم. آنا کاش میزاشتی قبل ازرفتنت یه مراسم واسه به رسمیت شناختنت میگرفتم دیگه دلم دوست دختر نمیخواد وقتی تو رو دارم. عزیزم من مامان بابامو باید راضی کنم. اه. ..باشه...
باشه ملوسکم من میخوامت و تحمل این مدتم روش.. .. مقابل یه رستکران نگه داشت رفتیم داخل صندلی رو واسم کشید بشین عشقم. وبا ناز نشستم. من برم دستامو بشورم. بعد از رفتنش باشه برو. آدرس زنان برای ازدواج موقت من فردا شب چی بپوشم. خندیدمو گفتم منو. با حالی بانمک گفت عزیزم شما که خوردنی نه پوشیدنی. و باهم خندیدیم. هم زمان صدای گوشیمون اومد باهم گفتیم. گروه. احسان و امیر.: با صدای آرومتر بخندین. وعلامت عصبانیت. منو آدرس زنان برای ازدواج موقت با تعجب به هم نگاه کردیم و نوشتم مارو تعقیب کردین.از کجا فهمیدین. امیر ماکه نیستیم که هست احسان راس میگه.
آدرس زن برای ازدواج موقت خودتونو لوس نکنید دیدمتون.
آدرس زن برای ازدواج موقت خودتونو لوس نکنید دیدمتون. میز گوشه دیوار نشستین. امیرافرین احساناوا من اینجا چکار میکنم. هانگ اومد دیگه گوشیارو کنار گذاشتیم بعد از اومدن سفارشا و خوردن غذا اصلا حالم خوب نبود و از هانگ و آدرس زن برای ازدواج موقت معذرت خواستم و گفتم بریم خونه... دلم بازم گرفته بود بازم تخس شده بود و دل تنگ. دل تنگ آریایی نا مهربون. دلتنگ شده بود زیر بارون قدم زدن و گریه کردن آرومم میکرد گرمی اشکا آرومم میکرد دیگه حتی اجازه خودم بودنم نداشتم.
سوار ماشین شدیم بارون محکم به شیشه ماشین میزد انگار دلم آروم نمیگرفت. رعدو برق هی مکرر چه دامنی زده بود به حال بدم. هانگ هرچی چی حرف میزد تظاهر به خوب بود میکردم همین که رسیدیم خونه رفتیم خونه آدرس زن برای ازدواج موقت رفت دستشویی. بچه ها هم بخاطر اینکه تو دید هانگ نباشم آدرس زنان برای ازدواج موقت به ما نزدیک نمیشدن واسه این هنوز نرسیده بودن.
داشتم میرفتم بالا تو اتاقم که صدایی از سمت مبلا اومد تو سکوت خونه. صدای آریا بود آریا: خوش گذشت. من: آلبوم عکس زنان صیغه ای با قیمت 40 تا 300 هزار تومان برای ازدواج موقت ورفتم بالا به سرعت. و نذاشتم حرفشو ادامه بده. رفتم تو اتاق.لباسامو در اوردم. و نظافت همیشگیمو کردم و افتادم رو تخت. آخیش آدرس زنان برای ازدواج موقت خسته بود. آریا بازم با حرفاش آتیش به دلم زد. پاشدم در بالکن باز کردم و رفتم زیر بارون. نشستم رو صندلی اجازه دادم اشکامم ببارن مث همین ابرا.
صیغه اصفهان تلفن گوشیمو روشن کردمو تو گروه تایپ کردم
هوای دلم ابر بود صیغه اصفهان تلفن گوشیمو روشن کردمو تو گروه تایپ کردم.. امیر یه گل فرستاد. احسان یه تشویق. داشتم میومدم داخل یه ساعتی از پیام هامونگذشته بود. که صدای پی ام واتساپم اومد رفتم نگاه کردم آریا تو پی وی نوشته بود