ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل حسین
حسین
40 ساله از قم
تصویر پروفایل ندا
ندا
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل مرجان
مرجان
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل مسعود
مسعود
38 ساله از قم
تصویر پروفایل ساناز
ساناز
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
45 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرمان
آرمان
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل عرفان
عرفان
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل نازنین
نازنین
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
40 ساله از تهران

آدرس زن صیغه با عکس

صیغه موقت با عکس چرا این رو صبح ندیده بودم؟ کار کیه؟ اصلا چیه؟ جون، قافیه رو! با ترس درش رو بازکردم که چشمام شدن قد قابلمه های تو آشپزخونه! آخه یخچال؟!

آدرس زن صیغه با عکس - صیغه


زن صیغه با عکس

ولی صیغه با عکس با آرامش نشسته بود و چیپس و ماستش رو میخورد. یهو صفحه ی تلویزیون تاریک شد و بعدش هم صدای جیغ ممتد بود که توی خونه میپیچید. من هم مثل دیوونه ها شروع کردم به جیغ کشیدن. صیغه با عکس تلگرام صدای تلویزیون رو کم کرد و دستم رو گرفت. چی شدی مهسا؟ وا...یی. چر...ا، اون...طور، جیغ کشیدن...یهو؟! نترس. میخوای بقیش رو نبینیم؟ از ترس اینکه بعدًا واسم حرف درست نکنه تندتند سر تکون دادم و گفتم: نه، نه. بزن بقیش رو ببینیم. حیفه! ارواح عمم چقدرم صیغه در مشهد با عکس قشنگی بود که حیف بشه. ازدواج موقت با عکس نامطمئن سر تکون داد و بقیه ی فیلم رو پلی کرد. کوسن کوچیکی که تو دستم بود رو محکم روی دهنم فشار میدادم تا مبادا جیغی بکشم و صیغه با عکس بفهمه. غد شده بودم. اون عموم بود و عیبی نداشت ترسم رو ببینه اما خب دلم نمیخواست خب. بقیه ی صیغه در مشهد با عکس هم هرطور که بود، با جیغهای کوتاه و بلند صیغه یابی با عکس و پرخوریهای صیغه با عکس تلگرام تموم شد. ازدواج موقت با عکس علی خمیازه کشون از جاش بلند شد و گفت: مهی، خیلی خستم. میرم بخوابم. تو هم زیاد تو گوشی نرو، بگیر بخواب. باشه؟ اوم، چیزه...صیغه با عکس علی؟ هان؟ نمیشه نخوابم؟ چشمهاش گردشد. چرا خب؟ هوم. د بیا حالا جواب اینو بده! میگم چرا نخوابی؟ یه ذره بیخوابم.

میخوام صیغه موقت تهران با عکس ببینم

میخوام صیغه موقت تهران با عکس ببینم. باشه، خود دانی. سمت پله ها رفت و تا خواست چراغ ها رو خاموش کنه، با جیغ گفتم: نه، صیغه با عکس تلگرام. با هول به طرفم برگشت: چی شده؟ خاموش نکن خب! هوم. اونوقت چرا؟ مگه کانال صیغه با عکس هنوز بیدار نیستم؟ پوف، باشه. صیغه موقت با عکس رفتم هر غلطی میکنی، بکن. عمته. خواهرته. کوتاهش کنم یا خودت میبندیش؟ عجب! صدا ندی ها! خیلی خستهم. خب بابا. کانال صیغه با عکس رو کشتی. دستش رو به معنی «برو بابا» توی هوا تکون داد و از پله ها بالا رفت. حالا چه گلی به سرم بزنم؟ بشینم تا صبح صیغه موقت تهران با عکس ببینم؟ برم بخوابم؟ خونه رو تمیز کنم؟ نه بابا. تا صبح که بیدار بمونم، صیغه با عکس تلگرام میکشتم. از خوابیدن هم میترسم. حس تمیزکردن خونه رو هم ندارم. ای، خودت رحم کن. چراغ آشپزخونه رو روشن گذاشتم و بقیه رو خاموش کردم. سمت پله ها رفتم و با هر بدبختی و دعا و وردی بود، خودم رو به اتاق رسوندم. اول در رو قفل کردم و بعدش هم چراغ و روشن کردم. صیغه یابی با عکس امشب سکته میکردم. نگاهم افتاد به یه جعبهای که مکعب شکل بود و کنار دیوار به پریز وصل کرده بودنش. صیغه موقت با عکس چرا این رو صبح ندیده بودم؟ کار کیه؟ اصلا چیه؟ جون، قافیه رو! با ترس درش رو بازکردم که چشمام شدن قد قابلمه های تو آشپزخونه! آخه یخچال؟!

اونم تو اتاق کانال صیغه با عکس؟ کار صیغه با عکسه یعنی؟

اونم تو اتاق کانال صیغه با عکس؟ کار صیغه با عکسه یعنی؟ وایی، چقدر هم چیز میز ریخته توش! خیر ببینه نصف شبی خوشحالم کرد. البته همچین نصف شبم نبودا! ساعت یازده و سی گذشته بود! یه نوشیدنی برداشتم و روی تخت نیمه خوابیده نشستم! میگم نیمه خوابیده آخه پاهام رو دراز کرده بودم و خودم به تاج تخت تکیه داده بودم. لپتاپ رو روی پاهام گذاشتم و یکم داخل سایت ها گشتم. بیکاری و حوصله سر رفتگی بددردیه. دانشگاه هم که پر! حالا من تا دو ماه و نیم دیگه چیکار کنم؟ ایران برم؟ آخه اونجا صیغه یابی با عکس کی رو دارم؟ ولی دلم واسه شمال خودمون بد تنگه. کاشکی به ازدواج موقت با عکس بگم ایران بریم. سر مزار کیان برم. خیلی ناراحت شدم و لپ تاپ رو کناری گذاشتم. صیغه موقت با عکس هیچکس رو نداشتم. ناخودآگاه یاد شعری افتادم: مثل آن مرداب سردی که نیلوفر نداشت. حال من بد بود اما هیچکس باور نداشت.

مطالب مشابه