ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل پانیذ
پانیذ
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل ملیسا
ملیسا
29 ساله از کرج
تصویر پروفایل پگاه
پگاه
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل کوروش
کوروش
34 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
38 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل بابک
بابک
39 ساله از ری
تصویر پروفایل سایه
سایه
22 ساله از تبریز
تصویر پروفایل پ ک
پ ک
31 ساله از لنجان
تصویر پروفایل مریم
مریم
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرشام
آرشام
23 ساله از شیراز
تصویر پروفایل پدرام
پدرام
40 ساله از اصفهان

آدرس سایت دوهمدم همسریابی

نشستم رو صندلی و به صورتش زل زدم و همزمان، کیک و شیر لعنتی رو خوردم. از ظهر میخوام بخورم نمیذارن که! چه قدر این سایت دوهمدم همسریابی همسر خوشگل بود!

آدرس سایت دوهمدم همسریابی - همسریابی


لینک سایت دوهمدم همسریابی

سایت دو همدم همسریابی جدید رو به یاد دارید؟ نچ...یعنی نه متٔاسفانه! واقعًا انتظار نداشتم سايت همسريابي دو همدم جدیدرو فراموش کنی! کسل نگاهش کردم که بی توجه بهم، روی صندلی نشست. پس این پسره چرا آبمیوه ی سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی رو نیاورد؟ اه! شیرکاکائو و کیک قلبی قشنگ و دست نخوردهم رو از کیف بیرون آوردم و همزمان، سوالی به پسره جوون روبه روم سایت همسریابی دوهمدم انلاین شدم.

تک سرفه ای کرد و ادامه داد: کجا داری میری؟ تکه ای از کیک کندم و بدون تعارف کردن، قبل از گذاشتنش داخل دهنم، گفتم: نوچه ی کی هستی؟ فضولی یا وکیل وصی؟! سایت دوهمدم همسریابی میشناسی؟ چه طور؟! سایت دوهمدم همسریابی همسر برازنده، کسی که شماره تلفن عموت رو پیدا کرد! اون چی؟ اون هم نمیشناسی؟ صداش رو یادت نیست؟ با ُبهت، یه بار از جام بلند شدم و دوباره نشستم. دوباره بلند شدم، یه دور به دور خودم چرخیدم و نشستم.

همون پسره یا همون سایت دوهمدم همسریابی خودمون؛ نمیدونست بخنده یا تعجب کنه. خب تعجب داشت! اصلا تو مخم نمیگنجید که یهو کسی رو ببینم که ماهها، فقط صداش رو شنیده بودم. کسی که کمک کرد از اون جهنم بیرون بیام ولی باعث شد زندگی اصلیم رو بشناسم و بدونم که در واقع سایت دو همدم همسریابی جدید کی بودم و کجا بودم! نشستم رو صندلی و به صورتش زل زدم و همزمان، کیک و شیر لعنتی رو خوردم. از ظهر میخوام بخورم نمیذارن که! چه قدر این سایت دوهمدم همسریابی همسر خوشگل بود!

پس به خاطر همین عکسش رو ندادسايت همسريابي دو همدم جدید ببینم

پس به خاطر همین عکسش رو ندادسايت همسريابي دو همدم جدید ببینم؛ ولی از سایت همسریابی دوهمدم آناهیتا عکس میخواست؟ با تموم شدن خوراکیهام سایت همسریابی دوهمدم ورود عمیقی کشیدم و لب به سخن بازکردم! چه غلطا، سخن! همون مانیای که سايت همسريابي دو همدم جدید همیشه ممنونش بودم؟! خودمم مهی! مهی نگو! یاد یکی میافتم. یاد کی؟! بماند! سایت همسریابی دوهمدم آناهیتا باور ندارم تو همونی! ای بابا، بذار صفحه ی چتمون رو دارم. نشون بدم؟ اگه راست میگی! مهسا نمیری که اون موقع ها هم اذیتم میکردی! لبخند گله ُگشادی زدم و چهارچشمی به گوشیش سایت همسریابی دوهمدم انلاین شدم. لبخندی زد و گوشی خوشگل سفیدرنگش رو دستم داد.

آ، بیا ببین خودت خانوم ناباور! گوشی رو تو دستم گرفتم و دونه به دونه چتها رو خوندم...راست میگفت! همهی حرف ها و چتها و ُویس ها بودن! تک به تک، دونه به دونه! لبخندی زدم، قربون قد و بالات بره ننه! سایت همسریابی دوهمدم آناهیتا با چه جیگری حرف میزدم؛ خبر نداشتم ها! ُخب، سایت دوهمدم همسریابی من یک ساعت دیگه پرواز دارم. به لندن؟ نه، فرانسه پاریس! لبخند مرموزی زد. عه؟ چه خبره مگه؟ اتفاقات زیادی برام افتاده، رفتن لازممه. دیوونه نشو، میری کجا بمونی؟ اصلا اونجا تو میخوای چیکار کنی؟ تو اصلا درس خوندی؟ نه! پول دارم، خونه هم هست!

یه کاری میکنم دیگه. اشتباه نکن. خونه ی کی؟ پول چی؟ کلافه دستی به صورتم کشیدم و تازه یادم افتاد آرایش ندارم پس این سایت دوهمدم همسریابی همسر خان من رو از کجا شناخت؟ هوف بلند بالایی کشیدم. خونهی امیر، کلیدش دسته منه! عه پس اینی که دست منه چیه؟ و همزمان با این حرفش کلیدی شبیه به کلید دست سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی نشون داد.

وای! سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی امروز به حتم سکته میکنم

وای! سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی امروز به حتم سکته میکنم! کلیدها همون بودن، مثل هم! تو کی هستی؟ داداششی؟ رفیقشی؟ فامیلشی؟ کی هستی؟ نمیتونم بگم. سایت دو همدم همسریابی جدید قسم خوردم. اون هم قسم خورده بود. سایت همسریابی دوهمدم ورود عمیقی کشید و نگاهم کرد. از نگاهش نمیشد چیزی رو فهمید! متنفر بودم از نگاههای خالی و سرد! سر چی برات قسم خورده بود؟ بمونه. ولی این تویی که فراموشش کردی! حرف مفت نزن سایت دوهمدم همسریابی؛ هنوز یه هفته هم از دوری ما نمیگذره. بیا برگرد.

مطالب مشابه