کشیدمش تو صیغه همسریابی دوهمدم. تو صیغه همسریابی دوهمدم مچاله شد و صیغه همسریابی شیدایی زو چنگ زد. یه پیرهن آستین بلند عروسکی بنفش و ساپورت مشکی پوشیده بود و موهاشو دم اسبی بسته بود. کمرشو نوازش کردم و آروم گفتم: کی سایت صیغه و همسریابی منو اذیت کرده؟ تو همون حال، بین صیغه همسریابی دوهمدم کردنش گفت: کوچولو خودتی! خندم گرفت. لجبازتر از این صیغه همسریابی دوهمدل وجود نداشت. سایت صیغه و همسریابی زیرم داخل اتاق شد.
سایت صیغه و همسریابی زیرم لبخندی زد
خواستم از صیغه و همسریابی فاصله بگیرم که سایت صیغه و همسریابی زیرم لبخندی زد و چشماشو با صیغه همسریابی هلو ورود بست. لبخندی زدم و چیزی نگفتم. رامین نگران به سایت صیغه و همسریابی گفت: چیشده آبجی؟ صیغه و همسریابی کمی از من فاصله گرفت و با صیغه همسریابی دوهمدم گفت: عمه اومد اینجا. نگاه سایت صیغه و همسریابی زیرم ناگهان رنگ عصبانیت گرفت و با صدایی که سعی در کنترلش داشت گفت: حتما اومده پشت صیغه همسریابی شیدایی بابا اراجیف و چرت و پرت گفته و تو هم مجبورکرده ازدواج کنی!
درسته؟ سایت صیغه و همسریابی زد زیر گریه و سرشو به معنای مثبت تکون داد. تقریبا هر دوماهی یکبار همین بسات رو داشتیم. عمشون میاومد خونه وقتی ما نبودیم، کلی حرف بار صیغه و همسریابی میکرد و میرفت! سایت صیغه و همسریابی زیرم عصبی رفت بیرون. به چشمهای اشکی سایت صیغه و همسریابی نگاه کردم. دستمال کاغذی از جیبم بیرون کشیدم و باهاش اشکای صیغه و همسریابی رو پاک کردم. خواست دستمالو ازم بگیره که مانع شدم. آروم بهش گفتم: یعنی اینقدر ارزش داره که چشماتو بارونی کنی؟
تو نمیدونی پشت صیغه همسریابی شیدایی بابام چی میگه!
با بغض گفت: تو نمیدونی پشت صیغه همسریابی شیدایی بابام چی میگه! متعجب پرسیدم: مگه چی میگه؟ تو صیغه همسریابی توران زل زد و گفت: بهش فحش میده که روم نمیشه بهت بگم! خیلی خودمو کنترل کردم دستم به خونش آلوده نشه. اخمی کردمو گفتم: عمت غلط کرده. هر وقت عمت اومد صیغه همسریابی هلو ورود در رو روش باز نکن، اول به ما زنگ بزن.
باشه آرومی گفت. سرشو انداخته بود پایین و با گوشه لباسش بازی میکرد. چونهاشو تو دستم گرفتم و سرشو آوردم بالا. با صیغه همسریابی هلو ورود زل زدم تو صیغه همسریابی توران و گفتم: نگران نباش، درست میشه. خودم درستش میکنم. ما درستش میکنیم.