
همسریابی توران بدون فیلتر میریم کوهنوردی ؛ من و تو و عضویت در سایت همسریابی توران 81 من و توش رو حال تا حدی میشد تحمل کرد ولی آخر جملش بدجوری توی مخم نشست بابت اینکه قرار بود بریم کوهنوردی نه خوشحال شدم نه ناراحت ولی عضویت در سایت همسریابی توران 81و چجوری میتونستم تحملش کنم؟ مامان خوش بگذره.. مامان که از در بیرون رفت به اطرافم نگاهی انداختم ؛ خبری ازش نبود شونه هامو بال انداختم، به سرامیکای کف زمین خیره شدم و سمت آشپزخونه رفتم... زیر لب داشتم به فحش میکشیدمش که یهو صداشو شنیدم...
عضویت در سایت همسریابی توران 81 ممنون با حرص نگاهی بهش انداختم و ایشی کشیدم یه لیوان چایی واسه خودم ریختم و روی صندلی نشستم و بی توجه بهش مشغول شدم... قابلتو نداشت ؛ هستم در خدمتتون زیر چشمی نگاهی بهش انداختم و چون بهم زل زده بود برای چند ثانیه باهاش چشم تو چشم شدم فنجونو به لبام نزدیک کردم و با حرص گفتم: ها؟چته؟آدم ندیدی؟ نیشخند زد عضویت در سایت همسریابی توران 81 مگه تو آدمی؟ ابروهامو بال دادم و گفتم: نه ؛ من فرشتم سرشو تکون داد.
با لحن خاصی گفت: چرا سایت همسریابی توران باز نمیشه
و با لحن خاصی گفت: چرا سایت همسریابی توران باز نمیشه شکی توش نیست اینبار لحنش بوی خصومت نمیداد، بوی کل کل نمیداد، جدید بود مثل همون طرز نگاهی که دیروز ازش دیده بودم... چیزی نگفتم ؛ چند دقیقه بعد از جام پا شدم و از آشپزخونه بیرون رفتم... همسریابی توران بدون فیلتر با دیدنم سمتم اومد، تک سرفه ای کرد و با لحنی جدی گفت: همسریابی توران بدون فیلتر میخوام باهات حرف بزنم تعجب زده سرمو تکون دادم و سمت پله ها رفتم... باشه ؛ بریم تو اتا ِق من؟ سرشو تکون داد... از پله ها که بالا رفتیم در اتاقمو باز کردم و گفتم: بفرمایین رفت و روی کاناپه ی گوشه ی اتاقم نشست... رو به روش روی تختم نشستم... امیدوار بودم که نخواد نصیحتم کنه.
سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر دنیز ؛ میخوام
سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر دنیز ؛ میخوام ازت یه سوالی رو بپرسم که تعیین کننده ی همه چیزه جملش به تعجبم دامن زد... سرمو تکون دادم و گفتم: بپرسین نفس عمیقی کشید ؛ انگار تو گفتنش تردید داشت... سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر کسی تو زندگیته؟ بدجوری جا خوردم ؛ نگاهمو به انگشتای دستم دوختم که توی هم گرهشون زده بودم این سوالش میتونست به دیشب برگرده؟ یعنی ممکن بود که چرا سایت همسریابی توران باز نمیشه اتفاق دیشبو با سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر در میون گذاشته باشه؟
چرا سایت همسریابی توران باز نمیشه هرچی بود خبرچین نبود، تا حال همچین چیزی ازش ندیده بودم چه جوابی به سوالش میتونستم بدم؟ سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر سکوتت چه معنی میده؟ نیم نگاهی بهش انداختم ؛ اگه میگفتم کسی هست بیخیا ِل قضیه ی کذا ی ِی من و چرا سایت همسریابی توران باز نمیشه میشد؟ با تردید جمله ای که توی ذهنم بودو به زبون آوردم: چرا اینو میپرسین؟ نگاهش رنگ تعجب گرفت..همسریابی توران بدون فیلتر خب تو دختر منی ؛ نباید بدونم زندگیت چجوری قراره بگذره ؛ یا اصلا چجوری داره میگذره؟ ازگفتن حقیقت ترس داشتم... سری تکون دادم و با صدایی که لرزششو به نمایش گذاشته بود.