یه لحظه حواسمو جمع کردم که دیدم بازم قوانین سایت همسریابی توران 81 تو سفیدشه و دستش با اون بلند چه تصویر از خودش تو ذهنم حک میکرد. سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر اگه مشکلی هست با من درمیون بزار حداقل یکمی سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر میشی. مشکلم اینجاست نمیدونم دردم چیه دلم یه جوری شور میزنه دلم هم میگه بمونم هم میگه برم. سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر بهتر نیست با لا یکم خلوت کنی. نمیدونم فقط میخوام تنها باشم. باشه آقا. از این اتاق متنفر بودم.هیچ دل خوشی از این اتاق ندارم. از کل خونه بدم میومد.رفتم تو حیاط تا یکم قدم بزنم آروم و قرار نداشتم.... . ..
کلید ک باهام بود سايت همسريابي توران 81 تو در چرخوندمش
یکم که آروم شدم رفتم بالا از پله ها. حتما همسریابی توران 81 خوابیده در نزدم کلید ک باهام بود سايت همسريابي توران 81 تو در چرخوندمش و رفتم تو خونه و سايت همسريابي توران 81 و بی صدا رفتم سمت اتاق در اتاقم باز بود درو که باز کردم برم تو همسریابی توران 81 نسخه جدیدرو دیدم که داشت لباسامو مرتب توچمدونم میچید پشتش ب من بود و حواسش ب ادرس جدید همسریابی توران 81 نبود.دست ب سینه رفتم جلوش واستادمو گفتم جوجه داری چکار میکنی ها سریع دستشو اورد روصورتش انگار گریه کرده بود
اشکاشو پاک کردو خندید وسط گریه اش همسریابی توران 81 نسخه جدید تویی. ..کی اومدی... ترسیدم جلوش زانو زدم و دستاشو گرفتم آنی چی شده عزیزم تو چرا گریه میکنی ؟آریای بد عنق و بد اخلاق و مغرور داره میره. پاشدم خوستم برم دستمال واسش بیارم و گفتم نکنه اشک شادیه.؟ نه اشک شادی نیست. پس چیه این اشک.ها ؟ خب هرچی باشه چن ماه هم خونه بودیم دلم میگیره تنها تو خونه باشم. وسط حرفا بغض میکرد.ادامه داد میدونی چیه آری فک میکردم توام مث ادرس جدید همسریابی توران 81 تنهایی و میفهمی. الانم که تو داری میری آدرس جدید سایت همسریابی توران 81 واقعا تنهام.تنهایی واقعی ینی از این ب بعد.ینی هم خونه ام نداشته باشی. دست از رو چشماش گرفت پاشد که بره بیرون راهشو سد کردم.
گفت بی خیال همسریابی توران 81 نسخه جدید بگیر بخواب
خودمم باحرفاش بغضم گرفت. اه اه واستا بینم کجا با این عجله. یه دستش رو چشمش بود و گفت بی خیال همسریابی توران 81 نسخه جدید بگیر بخواب فردا دیر بیدار نشی.از این حرکت دلم قنج رفت. گرفتمش جدیدترین آدرس سایت همسریابی توران 81 بغلمو بادست کمرشو گرفتم وبا اویکیم سرشو ب سینه ام چسبوندم. سايت همسريابي توران 81 باش عزیزم. تو چته مگه از فردا از شرم راحت نمیشی نه همسریابی توران 81 نسخه جدید نگو اینو. چشم. ..چشم نمیگم میشه قوانین سایت همسریابی توران 81 باشی؟ میخوام اما نمیشه تا حالا آنا رو اینطوری ندیدم دستشو گرفتموکشوندمش سمت تخت و نشستم لب تخت.
الان چی آرومت میکنه همسریابی توران 81 تو بگو قول میدم هرکاری باشه واست انجام بدم. انگار میخواست چیزی بگه اما نمیشد همش دست دست میکرد. چشمای مشکی وبزرگش نمتاک بودو فین فین میکرد با اون بینی کوچیکی ک واقعا هماهنگی عجیبی با صورتی داشت ک سرشار از جذابیت بود. داشت پوست لبشو میکند. ول کن دیگه اون لامصبو پدرشو در اوردی. از اخم نمایشیم ترسید و دست از جوییدن لبش برداشتو سرشو انداخت پایین. با انگشتاش بازی میکرد. بی اراه کشیدمش تو بغلمو همون مدلی خودمو همسریابی توران 81 رو اناختم رو تخت محکم ب خودم فشوردمش انگار میخواستم ازم جدا نشه. شروع کردم ب بوسیدن چشم هایی ک نم اشک روشونو گرفته بود. دوتا چشمشو بوسیدمو گفتم همسریابی توران 81 کم گریه کن میمیرما.نگام کن ببینم باتوام ها نگام کن.