![لینک چت همسریابی موقت لینک چت همسریابی موقت](posts/2021/09/12/ohby5zupwx3kq6lyehjt0rifv1c7gbv4gsl2nxdu.jpg)
بیخیال. بگو دیگه احسان لوس نشو. بگو کیه اذیت نکن دیگه. بیخیال بعدا می فهمی. قهرمیکنما. پاشدم برم که دستمو گرفتو گفت قول میدی بین خودمون بمونه؟ باشه قول میدم بگو دیگه. این کسی که دارم میگم خیلی خاطرشو میخوام وتموم چت همسریابی موقت الانو مدیون اونم.چون برای بدست اوردنش باید یه کاره ای میشدم و سری تو سرا والانم دارم تلاشمو واسش میکنم.چند ساله عاشقشم و دم نزدم.
گروه چت همسریابی موقت تموم زندگیمه.
چند ماه که خودش میدونه و دیگه کسی خبر نداره تو داری شخص سوم میشی که باخبری که من عاشق آذینم گروه چت همسریابی موقت تموم زندگیمه.عشق کانال همسریابی موقت منو ساخته و به اینجا رسونده. اما همیشه از دوچیز میترسیدم اولش آریا بهترین دوست و داداشم که بعد ازمامانم و گروه چت همسریابی موقت تو این دنیا دوسش دارم از دستش بدم ترسیدم فکر کنه چشم پاک نبوده چون من اونجا بزرگ شدم من اونجا بودم یا گروه چت همسریابی واتساپ خونه ما.
گروه چت همسریابی موقت تک دختر خانواده
دومیشم این بوده واسش کم باشم گروه چت همسریابی موقت تک دختر خانواده مدرس اونا از اولم وضع مالیشون عالی بود ما خوب بودیم اما نه اندازه اونا با کمک بابای گروه چت همسریابی واتساپ و تا حدودیم بابام به اینجا رسیدم.همیشه میترسیدم بگن هرچی دارن از ما دارن الان چطور خجالت نکشیده اومده خواستگاری. سکوتمو شکستمو گفتم. اولا مبارکه.دوما درو تخته رو واسه هم جور کرده سوما داداش گلم.کانال همسریابی موقت شاید اولش یه کوچولو ناراحت شه اما تو که قصد بدی نداری.
من اگه از خونواده گروه چت همسریابی واتساپ خبر دارم
بعدشم من اگه از خونواده گروه چت همسریابی واتساپ خبر دارم که تورو دوست دارن و هیچی در موردت نمیگن داداش من. و دختر مثل گلشونو بهت میدن. چت همسریابی موقت: آنا چقد خوب حرف میزنی دلمو آروم میکنی. اما خواستگار امشب چی؟ ببین چت همسریابی موقت داداشی اگه آذینم تورو بخواد معلوم میشه. حالا باید بشینی ببینم حرفات رو به دل گروه چت همسریابی موقت نشسته که تو دلش جاشی اگه نشسته باشه این خواستگار که سهل صدتا از این پول دار ترشم رد میکنه.داداشم. کنه آزین تنهام نزار آنا.من تاحالا با رویاش زندگی کردم نمیتونم ببینم با یکی دیگست. توکلت ب داداشی.
آنا.. جانم. تو برو تو من بعدا میام الا سرده مریض میشی نشستم سر جام و گفتم تا نیای منم نمیرم. ای امشب مارو با کی هم نشین کردی آخه ما دیوونه بودیم یه خواهر دیوونه ام اضافه کردی دیگه تموم دنبالم راه افتادو باهم رفتیم تو رفت نشست رو بروی تلوزیون اما معلوم بود ظاهر نمایی میکنه. رفتم تو آشپزخونه و غذار گذاشتم روسینی و یه لیوان آب با نمک گذاشتم و رفتم کنارش نشستم و گذتشتم رو میز عسلی و بالبخند گفتم بخور
باید بخوری بخور نمیخورم نمیخورم. کانال همسریابی موقت با عجز گفت. نه آره.. واول یه نگاه به من کرد و با قاشق و چنگال افتاده بود به جون غذا. انگار از قحطی اومده بود. با تعجب داشتم نگاهش میکردم. بعد تموم شدن سرشو برداشت و با لبخند گشاد و چشمای بسته. من: خوبی؟ چت همسریابی موقت: اوهم اوهم. خب نوش جان. بازم بیارم.