
شاید کمی، تنها کمی به دنبال ناز کردن بود و نازکشی یار را میطلبید که به دستش آورد! سرم را تکان دادم و لبخندی زیبایی مهمان لبانم شد. همین که حالت رنجور و دلخور چهره و نگاهم تغییر یافت، نگاه دردمند او نیز جای خودش را به شور و هیجان وافری داد و باری دیگر دست مرا محکم گرفت و در کنار یکدیگر شروع به قدم زدن کردیم. سرم را چرخاندم و نگاهی به نیمرخ جذاب مردی که کنارم قدم میزد انداختم.
نیمرخ دلربا و جذب کنندهای که در نظر بیننده بسیار با ابهت و دوست داشتنی مینمود. همانطور که به رو به رویش و مسیر پیش رویش مینگریست، با لبخند زیبایی که بر لبکجا میریم؟ داشت دانلود برنامه دوست یابی داد:نگاهم را باری دیگر به نیمرخ زیبا و دلربایش سپرده و پس از مکث کوتاهی و اندکی تامل، پاسخکجا دوست داری بریم؟ دادم: بریم بستی بخوریم؟
بهترین برنامه دوست یابی در ایران برای ایفون پاسخ داد
سرش را چرخاند و با چشمان مشکی زیباش خیره ی آبی آرام و شاداب بهترین برنامه دوست یابی در ایران برای ایفون پاسخ داد: بستنی؟ دلت بستنی میخواد؟ سرم را با هیجان باال و پایین کرده و با لحن کودکانه ای پاسخ دادم: آره، از این قیفیها! از لحن کالم خنده اش گرفت و با لحن خاصی گفت: باشه، پس میریم از همون قیفیها بخوریم! لب گزیده و فشار مالیمی به دستش آوردم که با شیطنت افزود: سرخ شدی یا هنوز سفید موندی؟ سرخوش و شادمانه خندیدم و پاسخ دادم: احتماالًسرخ شدم!
به طرف اپ های دوست یابی چرخاند
سرش را به طرف اپ های دوست یابی چرخاند و نمیدونم، بهترین برنامه دوست یابی در ایران برای ایفون که خودم رو نمیبینم! ولی خیرهی چهره و گونه هایم با شیطنت پاسخ داد: لبم را گزیدم و سرم را به طرفین تکان دادم. سپس دست آزادم را بر روی گونهام قرار دادم وبعله، سرخ شدی! بهترین برنامه دوست یابی در ایران برای ایفون هم ناجور! خطاب به قلب هول کرده و دستپاچه ام گفت: خودت رو کنترل کن دیگه، چرا همش آبروریزی میکنی؟ امّا او شانه ای بالا انداخت و با لحن مظلومی پاسخ داد:سری از روی تاسف برایش تکان دادم و پلکهایم را برای چند ثانیه ی کوتاه برهم نهادم. سیه چشم تقصیر اپ های دوست یابی چیه؟
وقتی پای بهترین روش دوست یابی مجازی در میون باشه، اپ های دوست یابی نمیتونم خودم رو کنترل کنم! اپ های دوست یابی این قلب را چنان دیوانه کرده بود که حتی مجنون که به دیوانه گری شهره ی شهر بود هم این گونه نبود! به دانلود برنامه دوست یابی که آمدم دیدم از پارک بیرون آمده ایم و دست در دست یکدیگر و قدم زنان به سویی میرویم. سرم را چرخاندم و همانطور که به ماشین های اطرافم مینگریستم، پرسیدم: ببینم... ماشینت کجاست؟ همینجا میذاری بمونه؟ سرش را تکان داده و پاسخ داد: همین نزدیکی ها پارکش کردم. یکم عقبتر از پارک. یه بستی فروشی این نزدیکی هست...یکم جلوتر که بریم...از بهترین روش دوست یابی مجازی قیفیهای محبوبت رو داره.