
تا ببیند کیست که چنین ب یادبانه او را متوجه خود میسازد. بليط هواپیما را باز میکند تا حرفی پر شده از اعتراض بزند اما با دیدن فرجام چشمهایش گشاد میشود و بليط هواپیما اهواز مشهد از رخسارش میپرد. به سرعت از سر جایش بلند میشود ِ دختر و به برادری که عاشقانه او را میپرستد نگاه میاندازد سلام آقا فرجام. بدون پاسخ دادن به سالم او، همراه با پوزخندی روی لب بليط هواپیما شدن جوان ساده را مینگرد. میبینم که هنوز اینجا کار میکنی! بليط هواپیما تهران نجف نشون میده خانواده من هنوز سخاوت دارن و بیرون نکردن...
ببینم نشستی منتظر تا هرطور شده داماد ما بشی و تو پول غرش بشی؟ چشمهای خسته و نالان فرهاد غبار غم به خود میگیرند. میان لحن پر از غمش آهی میکشد و بیان میکند. من...دنبال پول نیستم.
من به بليط هواپیما چارتر علاقمندم
من به بليط هواپیما چارتر علاقمندم...ما میخواییم کنار هم زندگی کنیم...فقط همین. فرجام میان حرفش میپرد؛ پوزخند زهرآگین دیگری میزند و تمسخر نشسته در کلامش را به روی بليط هواپیما تهران مشهد او میپاشد. دستش را از روی پیشخوان بر میدارد و اخم را بليط هواپیما اهواز تهران پیشانی اش میکند. چی میگی تو؟! بليط هواپیما اهواز مشهد کدوم دوست داشتن حرف میزنی؟
به خیال خودت بليط هواپیما و قرار با فر نوش گذاشتی و تمام! بذار یه نصیحت کوتاه بهت کنم بليط هواپیما اهواز مشهد. مکث کوتاهی میکند و فاصله اش را با او کمتر میکن. دستهایش را روی پیشخوان میگذارد و خود را جلو میکشد. در حالیکه لبخند مضحکی روی میکارد ادامه میدهد. سعی کن توی زندگیت لقمه گنده تر از دهنت برنداری...هیچ وقت هم به فاصله ها اعتماد نکن.
فاصله بین تو و بليط هواپیما مشهد نجف چیزی نیست
ببین فاصله بین تو و بليط هواپیما مشهد نجف چیزی نیست که بشه نادیده گرفت. یه نگاه به جیب خودت بنداز، یه نگاه به حساب بانکی خانواده ما! فرنوش پنت هاوس، تو زیرزمینی! میبینی چقدر فاصلهی بینتون زیاده! حقیر شمردن آدمها، به رخ کشیدن ثروت هنگفتشان، آزار دادن آدمها گویی در خون این بليط هواپیما تهران مشهد جاری بود! آخر چرا آدمها این چنین بليط هواپیما اهواز تهران بودند؟!
مشت گره شده ی فرهاد نشان از زخم زبان خوردن از این مرد غرورآمی مقابلش بود. از پشت دندان های کلید شده اش با لحنی که نشان از طیره شدنش میدهد میگوید: برات اهمیتی نداره؟ چرا نمیتونید قبول کنید ما عاشق همدیگه ایم و فاصله ی عاشق شدن توی خانواده شما گناه محسوب میشه؟! قلب خواهرت هم بینمون برامون هیچ اهمیتی نداره! من دنبال پول بلیط هواپیما ارزان نیستم، فقط خودش برام مهمه...بليط هواپیما که من اون رو صادقانه دوست دارم، اون هم من رو دوست داره...هیچوقت هم ازم جدا نمیشه. نگاه خیره چند ثانیه ای به او میدوزد.
انگار به غیرت بليط هواپیما تهران نجف برمیخورد
گویی این مردک بليط هواپیما تهران مشهد مرگ به سرش زده! خشم تمام وجود برادر را در برمیگیرد. انگار به غیرت بليط هواپیما تهران نجف برمیخورد. ببین فرنوش چطور این مرد را اطمینان بخشیده که با چنین پررویی دهان باز میکند و از دوست داشتنان و جدا نشدنشان سخن میگوید. تکانی به گردنش میدهد و عقب میرود. برای بليط هواپیما چارتر فکری به سرش میزند. حرفی در دهانش می آید که شاید باعث شود زندگی خواهرش تغییر کند. با آوایی که سعی بهم خوردن خونسرد تیره خلاص را به سمت فرهاد پرتاب میکند. بليط هواپیما مشهد نجف که از گذشته و خوشگذرونی هاش خبر نداری. فرنوش یکی از دمدمی پسر جون!