صنم لب باز میکند: لازم نیست هرکاری که اون میخواد رو انجام بدیم خودت رو بزن به ندیدن. جاوید اما کار دیگری کرد، دست دراز کرد و آهنگ شادی پلی کرد و صدایش را بالا برد، کولر را خاموش کرد و همه ی شیشه های ماشین را پایین کشید. دستش را از روی دنده برداشت و دست اپلیکیشن دوستیابی را گرفت زمزمه کرد: زن و شوهریم عشقی در کار نیست که نیست، زن و شوهرای قلابی هم میرقصن نه؟ اپلیکیشن دوستیابی در ترکیه با غم لبخند میزند و دستش را به دست اپلیکیشن دوستیابی ایرانی میسپارد. جاوید با خنده دست اپلیکیشن دوستیابی برای یادگیری زبان را عقب جلو میبرد. .. اپلیکیشن دوستیابی بامبل فراموش کرده این پسر مرده ُ در یک هفته ی گذشته، حتی نپرسید زنده است یا. دلش به همین خوشی های ساعتی و دقیقه ای با عشقش خوش بود او که نمیداند اما اپلیکیشن دوستیابی خوب میداند که اپلیکیشن دوستیابی بین المللی امپراطوری دلش را در دست دارد. ساغر که کنار فیلمبردار نشسته و رانندگی میکند بوق بوقی میکند که چند ماشین در اتوبان متوجه میشوند و مردمان الکی خوش بوق بوق به راه می اندازند.
اپلیکیشن دوستیابی بامبل چشمانش پر میشود
اپلیکیشن دوستیابی بامبل چشمانش پر میشود و دست جاوید را میفشارد با دست دیگرش شنلش را روی سرش میکشد و با آن دستش از پنجره ی ماشین برای مردم گلش را تکان میدهد. جاوید متوجه این کار اپلیکیشن دوستیابی در ترکیه میشود و با مهر لبش کج میشود، زیادی فهمیده بود این دختر.. ماشین را درست رو به روی آتلیه نگه میدارد ساغر به سرعت پیاده میشود و میگوید: لفتش دادید عمو اینا صد بار از تالار زنگ زدن. اپلیکیشن دوستیابی اندروید پیاده میشود ماشین را دور میزند فیلمبردار دوربین را به داخل آتلیه میبرد تا از لحظه ی ورود هم خاطره برایشان هک کند. در سمت اپلیکیشن دوستیابی را باز میکند اپلیکیشن دوستیابی برای یادگیری زبان پیاده نمیشود اپلیکیشن دوستیابی بین المللی با تعجب نگاهش میکند و زمزمه میکند: حالت تهوع داری؟
اپلیکیشن دوستیابی بامبل سری به علامت منفی تکان میدهد اپلیکیشن دوستیابی بادو ادامه میدهد: میخوای بالا بیاری چیه؟ دلت درد میکنه؟ اپلیکیشن دوستیابی بادو باز سری به علامت منفی تکان میدهد یاد قرص ضد تهوع افتاد، در آرایشگاه یکی خورده بود به تاکید دکترش فقط یکی. اپلیکیشن دوستیابی بادو باز هم چشمانش چین میخورد و لبش کج میشود و زمزمه میکند: نه انگار واقعا زیر لفظی میخوای. دستش را میگیرد و پیاده اش میکند. اپلیکیشن دوستیابی برای یادگیری زبان پیاده میشود جاوید کمی شنلش را جلو میکشد دلش میخواست خودکشی کند، او اصلا برای هیچ کدام از دوست دختر هایش غیرتی نمیشد پوزخند میزند در دل به خودش
اپلیکیشن دوستیابی بین المللی جدیدی از راه رسیده بود.
اپلیکیشن دوستیابی بین المللی جدیدی از راه رسیده بود. در دل دنبال حسی بود که به اپلیکیشن دوستیابی پیدا کرده بوداما هیچ حسی نبود... هیچ حسی. وارد آتلیه نسبتا بزرگی میشوند جایی که اپلیکیشن دوستیابی ایرانی خودش برای عروسی اش درنظر گرفته آتلیه اش حرف اول را میزد... شنل از سر اپلیکیشن دوستیابی در ترکیه می افتد و با کمک اپلیکیشن دوستیابی اندروید کامل از تنش بیرون می آید. ساغر سریع شنل را از جاوید میگیرد و جاوید تازه سر بلند میکند و میبند ماه پشت ابر را... این دختر با همین آرایش ملیح شناخته نمیشد این همه زیبایی. .. این همه ماه بودن پشت ابر را ندیده بود یا دلش نمیخواست ببیند ؟
لباس ساده ی سفید با آستین های تور پفکی تا مچ، مچی که با ساتن سفید گره شده بود بندش. موهای مشکی که دورش ریخته... آب دهن فرو میدهد اپلیکیشن دوستیابی در ترکیه را نمیشناسد. فیلمبردار صدایش را بلند میکند: ساغر عمیق لبخند دندان نمایی زد جاوید امروز چیزی مصرف کرده بود داماد احساساتی ندیده بودیم که دیدیم، عکساتون دیرشد آقا. چهار لیتری عرق ریخت در همین پنج دقیقه. باهم به طرف سالن رفتن عکس ها شروع شد.