![سایت دوستیابی سایت دوستیابی](posts/2021/12/28/ok0q8zmdwe4rkn9tguv3dbnghoryvpey1slziw25.jpg)
پولو که حساب کردم درو بستمو... رفتم تو آشپزخونه و میزو چیدم و رفتم سمت اتاق...درو باز کردمو آروم صدا زدم دوستیابی ونکوور...پاشووو غذا بخوریم.. رفتم کنارش نشستم آقایی. قلبم... امپراتور مرا عف بفرمایید... من نمیخورم... ا....مگه دست خودته نمی خورم نمیخورم... اگه نخوری. ..اگه نیای... دوستیابی کانادا س ی ر م...بفهم.. عب نداره بابا عصبیه باید درکش کنم. .ساعدشو از رو پیشونیش برداشتم ومچ دستشو تو دستم گرفتم... و نگاهمو به صورتش دوختم...
ببخشید معذرت میخوام... که چی ببخشم چیزی تغییر میکنه. ..نه تو همون آنای بی احساسی... نه پس من من بی احساسم.. الان ینی تو مشکلت اینه... دستمو زیر چونه اش گذاشتم و دیدشو به سمت خودم کشوندم... با توام مشکلت همینه... اره مشکلم همینه. ..و همین برای من کم. ..و کوچیک نیست واسه توکه... نزاشتم ادامه حرفشو بزنه پامو اوردم بالای تختو خودم و کنار دوستیابی دراز کشیدم و دستمو کردم تو مواشو سرشو بیشتر به سرم نزدیک کردم....
دوستیابی تلگرام هم به من حس داشت
این نهایت تلاشم برای ثابت کردن احساساتم بود سینه ی آری به شدت بالا و پایین میرفت...دوستیابی تلگرام هم به من حس داشت چون اونم عاشقم بود... دست دوستیابی ایرانیان اروپا نوازش گونه رو کمرم کشیده میشد... شیرینی.... از اینام بلد بودیو رو نمیکردی... پاشو بریم غذا که خیلی گشنمه.. غذاسفارش دادی...فهمیدم خودت درست نکردی. ببخشید دیگه وقت نمیشد.. دوستیابی سعی میکرد خوب باشه... سعی میکرد به روش نیاره اما از اون اخمای روی پیشونیش معلوم بود... که هنوزم ناراحته... هنوزم دلگیره... حق با اون بود اما من واقعا حتی فکرش هم داغونم میکنه من نمیتونستم واسه دوستیابی تلگرام یه زن تمام کمال باشم. ... ..
بعد از خوردن غذا دوستیابی تلگرام رفت سمت گوشیش... و شماره رو گرفت رو اسپیکر بود.... با گفتن الو فهمیدم بابا کیانه.. سلام دوستیابی ایرانیان اروپا. سلام پسرم..دوستیابی کانادا خوبه؟ ممنون خوبن آره آقا جون مامان اینا خوبن؟ پسر واسه سه ماه دیگه قرار گذاشتیم دوستیابی آنلاین واسه مراسم چکار کردین...تاریخ و میگم.. دوستیابی در ترکیه خندید چییییی دوستیابی آنلاین...سه ماه دیگه.... عجله نکن پسرم.
بازم صدای خنده های دوستیابی در ترکیه
آقا جون سه هفته دیگه خیلی دیره.... بازم صدای خنده های دوستیابی در ترکیه... شوخی بود پسرم. ..قرار واسه نیمه شعبان گذاشتیم....ینی سه ماه دیگه... آقاجوووون. ..شمام این روزا خیلی دارین سربه سرم میزارینااا... صدای خنده های دوستیابی ایرانیان اروپا بود که بازم اومد از پشت خط... راستی پسرم الان به احسان زنگ زدم خودمم پیگیر کاراتم...فقط تو باید خرید کارت و خریدعروسی انجام بدی... راستی... ممنون دوستیابی در استانبول.... ... سرمو گذاشته بودم رو میز و تو دفترم نشسته بودم. صدای زنگ گوشیم اومد...
سرمو از رو میز برداشتم شماره دوستیابی عمرم رو صفحه گوشیم بود... الو. سلام خانم خودم خوبی جوجه... آره ممنون خوبم تو خوبی؟ ای میگذره بد نیستم...فقط خیلی دلم واست تنگ شده. اگه تنگ میشد که نمیرفتی...یا زودتر برمیگشتی... صدام رنگ بغض گرفت. دو هفته است که رفتی. ..اونقدر سرت شلوغه که فکر منم نمیکنی... راستی زنگ زدم بگم تا دو روز دیگه نمیام تو با آذین و احسان برو خریداتو بکن الهی دوستیابی تلگرام به فدای این بهونه گیریات بشه خانمم. چی دو روز دیگه... واست متاسفم دوستیابی خیلی نامردی همه تو این روزا با همسرشونن و تو معلوم نیست کجایی.... هیچ وقت من به چشمت نیومدم.... همیشه دلمو شکستی...