![آدرس سایت صیغه یاب آدرس سایت صیغه یاب](posts/2022/04/25/bs403kcznimbwjtlx7viaycr6xdsag8hfrful1qz.jpg)
بعد از چایی سایت ازدواج موقت رایگان به اتاق حمام میرود و لباس عروس را برمیدارد و کناری میگذارد، خودش هم روی تخت دراز میکشد، خوابش می آمد. با خود میگوید چقدر خوب که امروز خبری از حالت تهوع نبود. ورود به سایت هلو هم بی حوصله تر از آن است که تنها بنشیند و تی وی نگاه کند. بلند میشود و به اتاق کارش میرود، در کمد دیواری را باز میکند و پتو و بالشتی برمیدارد، میخواهد همانجا روی زمین بخوابد اما میداند که روی زمین خوابش نمیبرد. بنابراین به طرف سالن میرود و روی مبل یشمی سه نفره بالشت را میزون میکند و دراز میکشد. خنده دار است در خانه ی خودش نمیتواند از تخت استفاده کند چشمانش را می بندد، خسته است نا سلامتی امروز مجلس عروسی اش بوده باید هم خسته باشد. طولی نمیکشد که به خواب عمیقی فرو میرود. مردم عمارت نفرین شده رادفر هر کدام به طریقی داغ دیده اند. ساغر تنهاست، دردش این است که دلش برای دلیل تنهاییش پر میزند، سایت صیغه یاب مادر است، از مردی که به ناحق دخترانگی هایش را حراج کرد...
سایت همسریابی هلو قید تمام آزاد بودن ها را میزند
سایت همسریابی هلو قید تمام آزاد بودن ها را میزند به خیال خودش فداکاری میکند، ناخواسته آرزوی سایت صیغه یاب را برآورده کرده و اسمش را در شناسنامه ی سایت ازدواج موقت رایگان هک کرده است... مهران و زنش پسرشان را در اوج جوانی دودستی تقدیم خاک کردند. جانیار تحت درمان به دور از چشم خانواده قرار دارد، بهتر است پدر نداند و بیش از پیش نشکند؛ بیش از پیش پیر نشود. صدای زنگ اف اف باعث میشود چشمانش باز شود. روی مبل مینشیند پتو روی زمین می افتد تمام پشتش و کتفش درد میکند گردنش خم نمیشود، مبل جای خوابیدن بود؟ به طرف اف اف میرود با دیدن ساغر در را میزند. سریع پتو و بالشت را به اتاق میبرد تا ساغر نفهمد دیشب تازه عروس و داماد از هم جدا خوابیدند... تا فاجعه به بار نیاید. چایی ساز را روشن میکند ساعت یک ظهر بود. خبری از سایت صیغه یاب نبود، هنوز خواب بود. در واحد را باز میکند و ساغر را با چمدان میبیند. لب باز میکند: باورم نمیشه روز اول زندگیمون خواهر زنم قهر کرده اومده اینجا آوار شه رو سرمون.
ورود به سایت هلو خم میشود
ساغر تک خنده ای میکند و ورود به سایت هلو خم میشود و چمدان را از او میگیرد و ساغر سلام میدهد و وارد خانه میشود. زمزمه میکند: تبریک میگم. سایت همسریابی هلو هم لبخند محوی میزند به آشپزخانه میرود و چایی دم میکند بعد هم ببخشیدی میگوید به طرف سرویس میرود و آبی به صورت میزند و بعد به طرف اتاق سایت ازدواج موقت رایگان میرود. نور روی صورتش افتاده از همیشه معصوم ترش کرده. جلو میرود و زمزمه میکند: سایت صیغه یاب؟ با اولین صنم گفتن چشم باز میکند نگاهش میکند جاوید زمزمه میکند: ساغر اومده بیا بیرون. پلک آرومی میزند و ورود به سایت هلو از اتاق خارج میشود و نگاه سایت ازدواج موقت رایگان بدرقه ی راهش میشود صنم یک هفته ای از زندگی مشترکمون میگذره سایت همسریابی هلو طبق گفته ی خودش تو این یک هفته کارتی بهم واگذار کرد و ازم خواست با سلیقه ی خودم برای خونه ظرف و ظروف بگیرم.