سایت همسریابی رایگان خارجی شیلا کنجکاو پرسید: پس چرا اومدین بیمارستان؟ من و ریحانه و سایت همسریابی رایگان خارجی ها بهم نگاه کردیم. یهو به ذهنم رسید و گفتم: راستش سایت همسریابی رایگان خارجی یکم حالش مساعد نبود. یهو سایت همسریابی معتبر رایگان خارجی دستشو به سرش گرفت و نشست. نگران دویدم سمتش و گفتم: چیشد؟
خوبی؟ سایت همسریابی رایگان خارجی شیلا کرد و آروم گفت: خودت گفتی حالم خوب نیس. با بهت نگاهش کردم و خندیدم. سایت همسریابی رایگان خارجی ها که صداشو شنیده بود گفت: عجب بازیگریه این آبجی ما! بنیامین گفت: اگه حالشون خوب نیس بیان سرمی چیزی بزنند، شاید فشارشون افتاده... سایت همسریابی رایگان خارجی ها پرید وسط حرفش و گفت: نه نیاز نیست، خوب میشه. یکم مکث کرد و ادامه داد: راستی شنیدم امسال رفته بودین باپوس؟ بنیامین گل ازگلش شکفت و گفت: جاتون سبز خیلی خوش گذشت،......
با سایت همسریابی رایگان خارجی ها گرم صحبت شدن
با سایت همسریابی رایگان خارجی ها گرم صحبت شدن و به من و ریحانه اشاره کرد که بریم. من و ریحانه تقریبا فرارکردیم و به بخش آیسییو رفتیم. زنگ زدم به سایت همسریابی رایگان خارجی و گفتم که بیاد آیسییو. مدتی منتظر شدیم تا سایت همسریابی معتبر رایگان خارجی و دوستش فاطمه رو دیدم که با سرعت به سمت ما میاومدند. چشمای سایت همسریابی رایگان خارجی شیلا سرخ سرخ بود. معلوم بود حسابی گریه کرده. با اینکه نصف صورتش سوخته بود و خراب شده بود اما هنوز خوشگل بود.
دست چپش تا آرنج باند پیچی شده بود. با غم نگاهش کردم. سایت همسریابی رایگان خارجی نگاهم کرد و گفت: کجاست؟ با تعجب نگاهش کردم و گفتم: سلام ممنون، شما خوبین؟ سلامت باشین. چی کجاست؟ سایت همسریابی معتبر رایگان خارجی شرمنده نگاهم کرد و گفت: ببخشید اصلا حواسم نبود. با ریحانه آشناشون کردم که سایت همسریابی رایگان خارجی گفت: الان باید چیکارکنم؟ عجله نکنید، صبرکنید میگم. فاطمه گفت: شما چجوری با سایت همسریابی رایگان خارجی شیلا ارتباط دارید؟ سایت همسریابی معتبر رایگان خارجی تا اسم مهرداد رو شنید زد زیرگریه.