
آنلی دیگر ظرفیتش تکمیل شده بود بدتر از سپهر داد کشید. _عوضی تویی می فهمی، تو که من رو زندانی کردی مثالً می خوایی عاشقت بشم؟ دل بدم به زندگی با تو؟ سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی عصبی و بی وقفه می راند و ماشین در برخورد با دست اندازها صدای وحشتناک می داد. چرخید سمت بهترین همسر سایت همسریابی تا جواب دندون شکنی به او بدهد، دستش را بلند کرد تا سر بهترين همسر سايت همسريابي را به در و شیشه بکوبد، جیغ آنلی بلند شد.
مواظب باش روبه رو تو ببین... به محض اینکه چرخید برای کنترل ماشین دیر شده بود. کامیونی با تمام سرعت از رو به رو داشت نزدیک می شد، آخرین چیزی که شنید صدای مهیب و وحشتناک برخورد ماشینش بود و دیگر... بهترین همسر سایت همسریابی سایت همسریابی بهترین همسر انلاین.
مدارک سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 را فکس کرده بود
مدارک سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 را فکس کرده بود. منتظر تماس وکیل دوست پدرش بود. قرار بود دوست پدرش تمام امتیازات شرکت را به نام خودش بزند و بعد از اقامت دائم بهترین همسر سایت همسریابی جدید همه چیز را به خودش واگذار کند درغیر این صورت تا آنجا شناخته می شد و شرکت می زد یک سالی طول می کشید.
دراین مدت در تمام تماس هایش با شهرام سعی کرده بود کالمی از بهترين همسر سايت همسريابي نپرسد و فقط گفته بود چه خبر؟
سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی هم قصد نداشت
جواب تمام چه خبرهایش فقط درباره ی شرکت و کاربود، انگار سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی هم قصد نداشت حرفی بزند. کارهایش ظرف مدت کوتاهی انجام شد و بهترین همسر سایت همسریابی با بلیط و ویزا بهترین همسر سایت همسریابی جدید استانبول منتظر اعالم پروازش برای برلین بود. محمد قول داده بود نهایت تا یک ماه آینده خودش را برساند، و همین بهترین همسر سایت همسریابی دل گرمی بیشترش می شد.
هواپیمایش که بر روی خاک برلین فرود آمد، قلبش بیشتر بنای کوبش گرفت، گویی هر کیلومتری که دورتر می شد، نفس کشیدن هم برایش سخت تر بود. حاال دیگر چند برابر ترکیه از ایران دور شده بود. از پله های هواپیما آرام به سمت پایین رفت، سوز سرما شدیداً روی پوست صورتش شالق می زد. اما سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت همسریابی برای وارد شدن به فضای گرم عجله نداشت؛ سالنه سالنه به سمت تحویل چمدانش رفت. چشمش بین مردم منتظر پشت شیشه می چرخید. روی تابلویی، دست دختر مو بهترين همسر سايت همسريابي که نام خودش بود ثابت ماند، پدرش گفته بود دوستش از فرودگاه به دنبالش می آید، اما بادختری مو طالیی مواجه شده بود. چمدانش را برداشت و به سمت دختر مدنظرش رفت، مقابلش ایستاد و به زبان دخترک گفت: سالم، من رادوین هستم رو تابلوی دستتون اسم منه. دختر لبخندی زد و موهای طالیی اش را پشت گوشش گذاشت.
اوه سالم بهترین همسر سایت همسریابی جدید پدر کار داشتن من رو فرستادن دنبالت، بهترین همسر سایت همسریابی هستم. دستش را به سمت رادوین دراز کرد، مجبوری سر انگشتانش را به دست دخترک زد و کنار دخترک به سمت خروجی فرودگاه راه افتاد. سوار ماشین شد، خیابان های زیبای برلین برایش تازگی و جذابیت داشت. هر چند قبل ترها سفر کوتاه آمده بود اما هیچ وقت دیدش به فضا نبود؛ سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 بار فرق داشت باید زندگی اش را این جا می ساخت. جز به جز را باید به خاطرش می سپرد. تردد ماشین های خارجی، برج های بلند با معماری های خاص سبک شهر را زیبا کرده بود. نرسیده صدای موبایلش بلند شد. مشغول حال و احوال پرسی با پدرش شد.