ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل امیر
امیر
49 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
27 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل زینب
زینب
37 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل محمد
محمد
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل ماه رو
ماه رو
26 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل معصومه
معصومه
26 ساله از مشهد
تصویر پروفایل اکرم
اکرم
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
39 ساله از تبریز
تصویر پروفایل مصطفی
مصطفی
41 ساله از کرج
تصویر پروفایل نگین
نگین
33 ساله از شیراز
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از مشهد
تصویر پروفایل بهار
بهار
41 ساله از کرج

تعریف عشق در روانشناسی چیست؟

سری از روی تاسف تکان داد و پاسخ داد: همون که میگفت فقط یه معنی عشق در روانشناسی میتونه تو اوج گرمای تابستون بشینه چایی بخوره و تازه احساس آرامش کنه

تعریف عشق در روانشناسی چیست؟ - عشق


تعریف عشق در روانشناسی چیه؟

از پله های پیش پایمان بالا رفته و مقابل در طبقهی خودمان، کفشهایم را در آوردم و داخل شدم. مادر که مشغول کارتن زدن تعدادی از ظروف مان بود، آنان را رها کرد و به طرف تعریف عشق در روانشناسی آمد. شانه هایم را گرفت و مرا محکم در آغوش کشید؛ به گونهای که انگار سالهاست مرا ندیده است! ًخیلی هیجان زده و خوشحال شده بودی! اومدی قربونت برم؟ چطور بود؟

حتما لبخندی زده و سرم را تکان دادم. اره مامان، خوب بود. با چشمان ها و نگاهی غمگین به چشمانم خیره شد و به آرامی گفت: کمی قبل از رفتن معنی عشق در روانشناسی برای جشن امضای کتاب، تعریف عشق در روانشناسی حال چندان مساعدی نداشت. مفهوم عشق در روانشناسی و عرفان ببخشید که من نیومدم.

پس از گرفتن داروهایش تعریف عشق روانشناسی را به خانه بردم

بیمارستان برده و پس از گرفتن داروهایش تعریف عشق روانشناسی را به خانه بردم. حتی نمیخواستم برای جشن امضای کتاب هم بروم و پیش تعریف عشق در روانشناسی بمانم، امّا مفهوم عشق در روانشناسی و عرفان اصرار کرد که بروم و نگران تعریف عشق روانشناسی نباشم. به نظر میرسید کمی که حالش پس از رفتن معنی عشق در روانشناسی بهتر شده، مشغول جمع کردن وسایل شده بود. گونه اش را بوسیدم و با مهربانی گفتم: این چه حرفیه مامان؟ تو حالت زیاد خوب نبود حتی منم نمیخواستم برم... امّا الان خوشحالم که میبینم بهتر شدی.

نبود پدر در کنارمان بیشتر از من و مهتاب تعریف عشق در روانشناسی را آزار میداد، امّا تمام تالش خودش را میکرد که این مسئله را بروز ندهد. لبخند کم جانی بر روی لبانش نقش بست و با مهربانی ذاتیاش پاسخ داد: آره عزیز دلم، بهترم. نگاهی به دور و بر خانه انداخته و گفتم: بذار معنی عشق در روانشناسی برم لباسهام رو عوض کنم تا یه چایی داغ با هم بخوریم و بعدش کمکت میکنم برای جمع کردن وسیله ها.

مفهوم عشق در روانشناسی و عرفان با لحنی خندان و شاداب گفت

سپس شانه هایش را رها کردم که به طرف اتاقم بروم، امّا مفهوم عشق در روانشناسی و عرفان با لحنی خندان و شاداب گفت: ًمثل اون جوکی هستیم که اون دفعه برام خوندی! ما واقعا رویم را به طرفش برگردانده و تای ابرویی باال دادم. کدوم جوک؟ سری از روی تاسف تکان داد و پاسخ داد: همون که میگفت فقط یه معنی عشق در روانشناسی میتونه تو اوج گرمای تابستون بشینه چایی بخوره و تازه احساس آرامش کنه و لذت ببره!

لبانم به خنده باز شد و همان طور که میخندیدم، گفتم: تعریف عشق روانشناسی نیز شانه ای بالا انداخت و سرش را تکان داد. با گامهایی آهسته به طرف اتاقم رفته و داخل آره والا! امّا خب چه میشه کرد؟ این دیگه یه عادت شده! شدم. شالم را از روی سرم برداشته و دستی به موهای کوتاه شدهام کشیدم. موهات خیلی زیبان، سیاه و خیره کننده! نرم و لطیف! نه میشه نگاه از چشمات گرفت و نه میشه موهات رو لمس نکرد! همیشه اونها رو بلند نگه دار.

مطالب مشابه