ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
25 ساله از کرج
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل کبری خانم
کبری خانم
53 ساله از تهران
تصویر پروفایل حاج پیمان
حاج پیمان
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
37 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل علی رضا
علی رضا
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مانا
مانا
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل امیرحسین
امیرحسین
36 ساله از شیراز
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از تهران

ثبت نام در سایت صیغه یابی آغازنو

منتظره تا من جشن بگیرم بعد، آخه قراره تو اتاق منو پنل کاربری سایت همسریابی هلو ساکن بشن.تا وقتی هم که من نرم سایت ازدواج موقت رایگان نمیتونه

ثبت نام در سایت صیغه یابی آغازنو - صیغه یابی


تصویر سایت صیغه یابی آغازنو

فعال که نمیتونم، تا آخر امتحانات اینجا موندگار شدم، اینجوری واسه بقیه هم بهتره، حداقل بابا واسه پسراش نگران نیست. ورود ب سایت همسریابی دوهمدم هم بدون من راحت تره. چرت و پرت نگو دختر.دلم برات تنگ شده، یعنی نمیخوای بیای منو ببینی؟ چرا؟میام.فردا بعد از اینکه امتحانمو دادم یه راست میام اونجا. ناهار قرمه سبزی بپزم؟ یه هفتس دست پختتو نخوردم البته اینجا بد نمی گذره ولی قرمه سبزی هات یه چیز دیگه ست. باشه، پس ناهار منتظرتونم.مراقب خودت باش. سایت صیغه یابی آغازنو تو چارچوب در ایستاده بود و نگام می کرد.

بلند شدم و لبه ی تخت نشستم که با صدای مردونش گفت: فردا شب بخیر. میخوای برگردی؟ نه، فقط ناهار اونجاییم. توبا سینا و بقیه مشکل داری؟ با سینا که چند وقته حرف نمیزنم، با بقیه هم من مشکل ندارم اونا مشکل دارن.

پنل کاربری سایت همسریابی هلو ساکن بشن

منتظره تا من جشن بگیرم بعد، آخه قراره تو اتاق منو پنل کاربری سایت همسریابی هلو ساکن بشن.تا وقتی هم که من نرم سایت ازدواج موقت رایگان نمیتونه تمام راستی ورود ب سایت همسریابی دوهمدم چرا اون جا سایت صیغه یابی آغازنو نمی گیره؟

وسایلشو تو یه اتاق بچینه واسه همین مجبورن صبر کنن. چند سکسه ای که وسط حرفم وقفه انداخته بود باعث شد که سایت ازدواج موقت رایگان دوباره یاد اون لحظه ی تاریخی بیفته. با خنده گفت: خوشت اومد چه جوری خنده ت آوردم؟از این به بعد همین بساطه، یه هفته س اخم کردی هی هیچی بهت نمیگم بدتر میشی، نخندی خنده ت میارم. با لبخند گفتم: زهرمار، بار آخرت باشه ها وگرنه...

همسریابی هلو با عکس بی خیال شو...

نزاشت حرفم تموم بشه و خواست دوباره قلقلکم بده که خودمو عقب کشیدم و با ورود ب سایت همسریابی دوهمدم گفتم: غلط کردم..همسریابی هلو با عکس بی خیال شو...

خندید و روی زمین نشست و نگاه با محبتشو نثار من لبمو گاز گرفتمو گفتم: وای خاک برسرم، اونجوری که من می خندیدم باور کن هفت تا خونه اون ورتر هم صدام می رفت. وای فردا چطوری تو روی عمو اینا نگاه کنم؟ غصه نخور، هیچ صدایی از اینجا بیرون نمیره. یعنی تو اگه بخوای منو بکشی هم کسی نمی فهمه؟ خندید و گفت: ولی واقعا به قلقلک حساسی ها، هیچ وقت فکرشو نمی کردم اینجوری باشی. آره، گاهی اوقات از شدت خنده نفسم بند میاد.بچه که بودم بابا زیاد قلقلکم میداد ولی خب خیلی وقت بود که دیگه این احساسو تجربه نکرده بودم.

بعد روی تخت پرید و دراز کشید.بلند شدم که از اتاق بیرون برم.میون چارچوب در بودم که یهو گفت: اگه خسته سایت صیغه یابی آغازنو اینه که چیزی رو که می خواستم بدست آوردم لطفا هم پاشو برو میخوام بخوابم. بگیر بخواب، تو که صد مرتبه این درسا رو خوندی. برگشتم و با لبخند گفتم: نه دیگه، هیجان زیاد خوابو از سرم پروند. شب آخرین امتحان بود.تو این مدت هر باری که شکیبا میومد بدون هیچ توجهی بهش، سرمو به درس گرم می کردم و پایین نمی رفتم اما امشب که شب مهم ترین امتحانم بود، شام اومده بود و سر من هوار شد.با اینکه دلم نمی خواست ولی مجبور شدم برم پایین و تو جمعشون شرکت کنم.پنل کاربری سایت همسریابی هلو دختر عموی سایت ازدواج موقت رایگان هم همراش بود.

بعد ازشام که همه دور هم تو سالن نشسته بودیم، دوباره طعنه و کنایه های تلخ شکیبا شروع شد.من سایت صیغه یابی آغازنو نمی دونستم که این طرز حرف زدن تو خانواده ی همسریابی هلو با عکس موروثیه آخه تینا هم هی در گوشش پچ پچ می کرد و هرهر می خندید. اصلا توجهی بهشون نداشتم، اونا رو در شان خودم نمی دیدم که باهاشون همکلام بشم.حواسم به تلویزیون بود که سایت ازدواج موقت رایگان زیر دستی میوه رو که خودش پوست کنده بود.

مطالب مشابه