
با موبایلش ور می رفت.متوجه حضورم جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف نزدیک هیچی نگفت. چه سکوت بدی بود، طاقت هرچیزی رو داشتم سکوتش! حتی حاضر بودم یه بار دیگه بزنه تو گوشم، یا حتی با کمربند بیفته به جونم ولی باهام قهر نکنه. آروم لباسمو عوض کردمو از اتاق بیرون اومدم.لباساش رو از روی مبل برداشتم.روی میز روتمیز کردم.
یه کم به اوضاع نامرتب خونه سروسامون دادم. توی آشپزخونه وضع بدتر بود.ظرفا بهم ریخته روی ظرفشویی و میز بود، جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف همه هم کثیف و نشسته.چند تا جعبه ی جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف اندروید چند تا زرورق ساندویچ. تابه هایی که مشخص بود نیمرو به کفشون چسبیده... خلاصه وضعیتی بود که به عمرم ندیده بودم.بی صدا و آروم شروع کردم به تمیز کردن آشپزخونه و شستن ظرفا...
جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف نزدیک بعد از چند دقیقه وارد آشپزخونه شد و به سمت یخچال رفت.یه قرص خورد و بازم بدون هیچ حرفی رفت... بعداز شستن ظرفا نوبت لباسا بود که از جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف نزدیک رخت چرکا بیرون زده بود.تا جایی که میتونستم تو لباسشویی چپوندمشونو روشنش کردم.بعد از شستن لباسا اونارو روی بند توی تراس پهن کردم.وقتی به سالن برگشتم.شاهرخ بازم روی کاناپه دراز کشیده بود و چشماشو بسته بود.کنارش روی زمین زانو زدم و صداش کردم: جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف من! شاهرخ جان!
جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف در ایران! میدونستم بیداره
جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف در ایران! میدونستم بیداره، به همین خاطر گفتم: میدونم بیداری، فقط یه سوال داشتم! نمی دونم چرا، دست خودم نبود ولی همین طور که خواستم سوالمو مطرح کنم، گریه م گرفت.جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف لرزید و گفتم: من اگه بخوابم، جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف فارسی نمیری؟ آروم چشماشو باز کردو با تعجب نگام کرد، وقتی دید چشمام پراشکه، با لحنی که همیشه آرومم می کرد گفت: نه برو بخواب! به حرفش توجه نکردم و چند دقیقه نشستم و با چشم گریون تماشاش کردم، که گفت: نترس، جایی نمیرم.برو بخواب! اشکامو پاک کردمو به اتاقم رفتم و خودمو روی تخت پرت کردم.فکر اینکه جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف در ایران دیگه مثل قبل دوسم نداره دیوونه م میکرد.
طاقت همه چی رو داشتم جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف من بی محلی شو. انقدر گریه کردم که خوابم برد." جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف اندروید از تخت سرم پرید پایین و روی تخت من نشست و رشته ی افکارمو پاره کرد.حوصله ی حرف زدن با هیچ کس رو نداشتم ولی اون دست بردار نبود و هی میخواست منو به حرف بیاره.دختر بچه ای بود که نمی دونستم تو این سن کم تو چیکار میکنه!
جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف فارسی کجایی
لبخند بچگانه ای زد و گفت: جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف فارسی کجایی جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف! یه کم حرف بزن، چرا انقدر تو خودتی! دلم ترکید از تنهایی! چرا یه کلمه حرف ازت در نمیاد.
با دستم اشکامو پاک کردمو گفتم: حوصله ندارم جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف اندروید.سر به سرم نزار. تو که هیچ وقت حوصله نداری.جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف دنیا دوروزه، انقدر ارزش غصه خوردن نداره، یه کم بخند، درد و دل کن بزار دلت واشه. گلی خانم که بزرگتر و قلدر بند بود با لحنی جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف نزدیک مآبانه گفت: ولش کن جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف اندروید.بزار آروم بگیره.اون که به کسی کار نداره تو هم هی انگولکش نکن، بزار تو خودش باشه. جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف رایگان آخه میترسم از غصه ی زیاد غمباد بگیره. جدیدترین برنامه دوستیابی اطراف خود منم جای این بابا بودم می رفتم تو لک، آخه اومده.کاری به کارش نداشته باش. مینا با شنیدن این حرف از روی تخت بلند شد و گفت: راست میگی گلی خانم؟یعنی چند وقت دیگه داره؟