
وقتی چیزی نمی دونی قضاوت نکن با حرص سرمو بردم جلو چشمش و گفتم: بگو ؟ بگو دیگه! بگو ببینم چه خبر این جا ؟ کی به کیه ؟من چرا این وسط حال همه رو بد می کنم ؟؟ بگو زود باش آهنگ مازندرانی دست کشید داخل موهاش و ازم دور شد! همشون منو اسکول کرده بود! همشون سعی می کردن انکار کنن! حراست بیمارستان گفت که باید فقط یک نفر بمونه محمد شاکی شد و گفت که می خواد آهنگ مازندرانی دلبر رو انتقال بده به بیمارستان خصوصی اما آهنگ مازندرانی شاد مخالفت می کرد چون آهنگ مازندرانی لاتی هنوز به بخش نیومده بود و وضعیتش نا معلوم بود مادر کمند دخالت کرد و گفت که همه برن و خودش می مونه و راضی بود که کمند رو ببرن بیمارستان خصوصی خلاصه که جو داشت آروم می شد و آخرش هم مادرش موند و ماها از بیمارستان خارج شدیم.. . آهنگ مازندرانی قدیمی بی حرف رفت! محمد هم فقط یه نگاه انداخت به منو رفت! کم مونده بود آهنگ مازندرانی هم چپ چپ بهم نگاه کنه بره!! وا اصلا حرف آهنگ مازندرانی دلبر می شد منو خاک رو زمین هم نمیدیدن!
حتی آهنگ مازندرانی غمگین هم این طوری بود! اه آهنگ مازندرانی لاتی به ماشین اشاره کرد و سوار شدیم منو ببر پیش مادر و پدرم آهنگ مازندرانی شاد بی حوصله جواب داد با سورن یه سفر چهار روزه به شیراز رفتن از حرفش مخم سوت کشید! بی خبر کجا رفتن! بدون من ؟؟ بدون خبر دادن به من ؟؟ اصلا متوجه هستن که من بچشونم ؟؟ اصول دین نپرس دنیا، یکم سکوت کن برسیم خونه سرم داره می ترکه گوشیتو بده زنگ بزنم ببینم چرا بی خبر رفتن! ول کن دو روز دیگه میان گفتم گوشیتو بده ببینم مگه من بچه آهنگ مازندرانی غمگین نیستم ؟؟!
کوتاه بیا حالا که رفتن پروازشون دو ساعت پیش بود گوشیتو بده آهنگ مازندرانی شاد یهو عصبی شد و داد زد نرو تو اعصاب من سر من داد میزنی! ؟ آهنگ مازندرانی لاتی دو دقیقه ساکت نمی شی که!! آهنگ مازندرانی تو سر من داد زدی! ؟ فعلا هیچی نگو تا برسیم خونه حرف میزنیم سکوت کردم و سرمو تکیه دادم به پنجره.. . گند تر از این روز مگه روزی وجود داره! ؟
آهنگ مازندرانی قدیمی مهم تر بود
دوست نداشتم گریه کنم، آهنگ مازندرانی قدیمی مهم تر بود اما خیلی فشار روم بود. تا رسیدم خونه بی حرف از ماشین خارج شدم و رفتم تو اتاق خودم و در رو محکم کوبیدم دلم نمی خواست ببینمش چون دعوامون می شد بالشت رو گذاشتم رو صورتمو بغضمو شکستم چطور تونستن بدون مشورت با من با سورن برن! این همه وقت منو ول کرده بودن و آواره تو این کشور بودم حالا هم که اومدن رفتن! ؟ اونم بی خبر! ؟ حتی گوشی هم نداشتم بهشون زنگ بزنم واقعا این چه رفتاریه که با آهنگ مازندرانی دلبر دارن!
چرا کسی حواسش به من نیست! چرا نموندن همین فردا برگردیم کانادا تموم بشه همه چی ؟؟ یه نفس عمیق کشیدم تا کمی آروم بشم.. . چند ساعت گذشت اما آهنگ مازندرانی شاد حتی نیومد بهم سر بزنه! رفتم پشت پنجره.. . دیگه هوای غروب رفته بود و همه جا رو سیاهی پر کرده بود دلم خیلی گرفته! آنقدر که دوست دارم بمیرم مادر پدرم بدون من رفتن! چطور می تونن آنقدر به من بی توجه باشن؟! چرا با سورن رفتن ؟؟چرا به منو باربد نگفتن! ؟ همه چی آزار دهنده بود و از همشون بدتر بی توجهی آهنگ مازندرانی.. .
از وقتی اومدیم حتی یه سر به من نزده! حتی نپرسید حالت چطوره! به شدت درگیر بودم که در اتاق زده شد و پشت سرش صدای باربد آهنگ مازندرانی غمگین ؟ بیداری ؟ با این که خیلی دلم می خواست بگم: آره بیا پیشم باش حالم خوب نیست.
آهنگ مازندرانی شلوار پلنگی در رو باز کرد
از سر لج بازی گفتم: نمی خوام ببینمت اما آهنگ مازندرانی شلوار پلنگی در رو باز کرد و وارد شد! پشتم رو بهش کردم و از پنجره بیرون رو نگاه می کردم اومد و پشت سر آهنگ مازندرانی دلدار من ایستاد.. . سایه بدنش افتاده بود جلوم! قول بود! مگه یه آدم چقدر گنده میشه ؟!