ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیرحسین
امیرحسین
28 ساله از ورامین
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
40 ساله از مشهد
تصویر پروفایل احسان
احسان
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل مانا
مانا
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل شیما
شیما
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل میثم
میثم
37 ساله از کرج
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
37 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل علی
علی
28 ساله از مشهد
تصویر پروفایل پریزاد
پریزاد
29 ساله از شیراز

دانلود ربات دوستیابی جدید تلگرام

سفارش منو به ربات دوستیابی جدید بکنی؟ لبخند زدم، همینطور صفحات رو ورق میزدم و نگاه های سرشار از ربات دوستیابی جدید تلگرام نثار این زن و مرد خوشبخت می کردم.

دانلود ربات دوستیابی جدید تلگرام - دوستیابی


تصویر ربات دوستیابی جدید

با تحسین سری تکون دادمو رو به فرزین که لبخند محوی به لب داشت گفتم: خوب صیدی کردی ها.جرات داری اذیتش کن ؟ @chatwithgpsbot ربات دوستیابی جدید بهتره یه کم سفارش منو به ربات دوستیابی جدید بکنی؟ لبخند زدم، همینطور صفحات رو ورق میزدم و نگاه های سرشار از ربات دوستیابی جدید تلگرام نثار این زن و مرد خوشبخت می کردم.

تا اینکه صفحه ای جلوی روم باز شد که باعث شد دیگه چیزی نبینم. چشمام تار شد.من که حداکثر زمان توقفم روی هر صفحه به بیست ثانیه هم نمی کشید، این صفحه رو بیش از پنج دقیقه نگاه کردم ولی هیچی نمی دیدم.چرا می دیدم.ربات دوست یابی تلگرام جدید من بود، همون مردی که آرزو داشتم یه بار دیگه ببینمش.با کت و شلوار سفید چقدر خواستنی شده بود.یه آن تمام خاطراتی رو که باهاش داشتم مثل یه فیلم از جلوی چشمم رد شد.صداش، حرفاش، ربات دوستیابی جدید تلگرام خوندنش تو گوشم پیچید.

بعد از چند ماه جدیدترین ربات دوستیابی دیدم

من بعد از چند ماه جدیدترین ربات دوستیابی دیدم.چقدر الغر شده بود پس دوری از من، اون روهم عذاب داده بود.صدای @chatwithgpsbot ربات دوستیابی جدید منو به خودم آورد. فرزین منو ربات دوستیابی جدید خیلی دلمون می خواست که تو توی عروسی ما باشی اما بابا اصرار داشت که دعوتت نکنیم.بابا عمدا زمانی رو برای عروسی انتخاب کرد که تو تهران نباشی آخه می گفت بهتره ربات دوست یابی تلگرام جدید نبینتت.

نگاه پر از رنج و اندوهمو از عکس جدیدترین ربات دوستیابی جدا کردم و به فرزین چشم دوختم. فرزین-آخه ربات دوستیابی جدید تلگرام نامزد کرده اونوقت اگر تورو می دید شاید.. . سرم گیج رفت، حرفی رو که شنیده بودم باور نمی کردم.متحیر و گیج به عکسش نگاه کردم، خیلی به خودم فشار آوردم که اشک نریزم، نمی خواستم بیشتر از این تحقیر بشم.آلبوم رو بستم و زورکی لبخند زدم و به ربات دوستیابی جدید نگاه کردم اما برعکس من چشمای ربات دوستیابی جدید تلگرام پر از اشک بود.فرزین بی رحمانه ادامه داد: دلم نمی خواست این چیزا رو بهت بگم اما میگم چون میخوام زندگی کنی.

ببین ربات دوست یابی تلگرام جدید که انقدر دوست داشت

ببین ربات دوست یابی تلگرام جدید که انقدر دوست داشت، رفت سر زندگیش.

نمیگم کار اشتباهی کرده نه، چون زندگی همینه، قرار نیست که بخاطر یه اتفاق عمرشو به باد بده.اونم حق زندگی داره همونجور که تو داری.تو همون گیر و دار عروسی ما، جدیدترین ربات دوستیابی و غزل هم نامزد کردن.غزل هم آخر تابستون میره آلمان پیش ربات دوست یابی تلگرام جدید. زبونم به ته حلقم چسبیده بود.گیج و منگ فقط به فرزین نگاه می کردم و حتی قدرت گفتن یه کلمه رو هم نداشتم.

چطور می تونستم باور کنم کسی که یه روزی تمام زندگی من بوده @chatwithgpsbot ربات دوستیابی جدید متعلق به یکی دیگه ست. بعد از چند دقیقه سکوت، از تو کیفم یه ورق کاغذ برداشتم و آدرس و تلفن خونه رو نوشتم و به ربات دوستیابی جدید دادم و به زحمت گفتم: بهم سر بزن. بعد بوسیدمش و از خونه بیرون اومدم.اونا هم می دونستن که نباید حرفی بزنن چون دیگه ذهن من گنجایش پذیرفتن حرف دیگه ای رو نداشت. بدون هیچ عجله ای تو خیابون قدم میزدم و به یاد روزایی که از دستم رفته بود، اشک می ریختم. انقدر تو افکارم غرق بودم که نفهمیدم.

مطالب مشابه