ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل پروانه
پروانه
33 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
33 ساله از آذرشهر
تصویر پروفایل شاهد
شاهد
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل هوتن
هوتن
36 ساله از شیراز
تصویر پروفایل یاشار
یاشار
37 ساله از کبودرآهنگ
تصویر پروفایل محمود
محمود
34 ساله از سراوان
تصویر پروفایل شیما
شیما
38 ساله از قزوین
تصویر پروفایل حبیب
حبیب
36 ساله از فارسان
تصویر پروفایل اشکان
اشکان
32 ساله از آبادان
تصویر پروفایل سیما
سیما
40 ساله از مشهد
تصویر پروفایل سحر
سحر
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل مینا
مینا
33 ساله از کرج

دانلود ربات همسریابی نازیار

ربات همسریابی نازیار دوسال زیر دست بابام کار کرد. خوب وارد شده بوده که چی کار بکن سزا کارش رو ببینه ربات همسریابی نازیارم جوری شماها رو ریخت بهم.

دانلود ربات همسریابی نازیار - همسریابی


عتصویر ربات همسریابی نازیار

مامان اینام اینجان. مجبوری اومدیم ربات همسریابی نازیارم آخه خونه ی مامان رو فروختیم. -وای چرا آخه؟ -قصه ش مفصله تلفنی نمی شه اگه بیکاری بیا اینجا دلم گرفته. -قربون دلت یک ساعت دیگه اون جام فعال. تا آمدن ربات همسریابی نازیار خانه را دستی کشید تا از آن حالت مردگی خارج شود. پرده ها را کنار زد هر چه تابلو، عکس روی دیوار بود را به انبار برد حتی عکس های خودش را... دلش نمی خواست یاد بدترین روز های زندگی اش بیوفتد.

زنگ خانه را زدند یاسی بود. خوشحال در را باز کرد ومقابل واحد ربات همسریابی نازیاران منتظر یاسی ایستاد. به محض وارد شدن ربات همسریابی نازیار در آغوش هم فرو رفتند.

سالم ربات همسریابی نازیاری خوش اومدی

سالم ربات همسریابی نازیاری خوش اومدی -سالم آنا خانوم دلم واست تنگ شده بود. همان طور که ربات همسریابی نازیاری را به سمت پذیرایی هدایت کرد جوابش را داد -منم همین طور تو مراسم بابا نشد درست حسابی ببینمت حالم خوب نبود.

حق داری عزیزم ربات همسریابی نازیاران خوبی؟ آره بهترم فقط شرمنده مامانمم دلم می خواد هر کاری بکنم تا بتونم از این وضعیت دربیان. یاسی دستان آنلی را میان دستانش گرفت. -تومقصر اتفاقی که افتاده نیستی آنا،  روشکر خونه رو دارید، راستی چی شد اونجا رو فروختید. پول همون جواهراتی بوده که سپهر برداشت و رفت؛ما هم مجبوری خونه رو￾هفت ربات همسریابی نازیاران بود که یک آقایی اومد گفت نزدیک یک میلیارد از بابا می خواسته، انگار فروختیم -ای جانم عزیز دلم انشاهلل زودتر بتونن سپهر رو پیداش کنن و حقتون رو پس بگیرند. -منکه امیدی ندارم، چه طوری آخه؟

با نقشه ی از پیش تعیین شده کاراشو اوکی کرد و  معلوم نیست جواهراتو آب کرده و تو کدوم کشوره. مطمئن باش ربات همسریابی نازیاران دست هرکس بیوفته  ردش رو می زنن مگه نمی گی تمام جواهرات کد داشته؟ -چه قدر هفت خط بوده عوضی￾می گم نقشه ش تمیز بوده، لیست کدها رو هم برده دستمون به هیچی بند نیست.

ربات همسریابی نازیارم جوری شماها رو ریخت بهم

ربات همسریابی نازیار دوسال زیر دست بابام کار کرد. خوب وارد شده بوده که چی کار بکن سزا کارش رو ببینه ربات همسریابی نازیارم جوری شماها رو ریخت بهم. رو رفتم پیدا ربات همسریابی نازیار نیست دیگهز می سپارمش به  ، االن فقط دنبال کارم از صبح صد تا شرکت -کار واسه چی؟ -نمی شه که، سرمایه زندگیمون فقط مغازه ی خالی باباس اونم بدیم اجاره مگه چه قدر اجاره می دن. بازم باید کار کنم توخونه بشینم هی حرص بخورم. یاسمین سری تکان داد و متاسف گفت: -خب آره با نشستن و چه کنم چه کنم کردن کاری از پیش نمی ره. آنلی لبخندی ساختگی روی لب نشاند. -بی خیال مشکالت من، تو بگو حال پدرت چطوره، بهتر ان؟ -  رو شکر خوبه هنوزم با سفارش رادوین داروهاش رو ربات همسریابی نازیاری وقت از شرکت شون می گیرم.

خیرش بده واال باید کل شهر رو می گشتم واسه پیداشدن هر قلم دارو. ربات همسریابی نازیارم بار با کمی ذوق ادامه داد: راستی خبری داری ازش؟ آنلی با شنیدن نام رادوین بیشتر اعصابش بهم ریخت، هر کس سر راهش قرار گرفته بود نامردی کرده بود. -نه خبر ندارم....نمی خوامم داشته باشم، لطفا حرفش رو نزن

مطالب مشابه