
خونه پر بود از آدمای رنگاوارنگ، آدمایی که حتی منی که دوست صمیمی پروفایل عاشقانه دونفره بودم هم اکثرشونو نمیشناختم روی کاناپه ای که گوشه ی خلوت تر سالن بود نشستم و با چشمام دنبال آرام گشتم… مطمئن بودم که اومده اما هر پروفایل عاشقانه دونفره با متن بین پسر دخترایی که مشغول رقصیدن پروفایل عاشقانه دونفره شیک می گشتم پیداش نمیکردم... چند دقیقه ای گذشت که کنار خودم دیدمش بلافاصله گفت: آرام سلام... پروفایل عاشقانه دونفره بدون متن تکون دادم و گفتم: سلام، کجا بودی کلی دنبالت گشتم... کنارم نشست و لبخند زد... آرام اینجا که شتر با بارش گم میشه میخوای.
پروفایل عاشقانه دونفره لاکچری گم نشم؟
پروفایل عاشقانه دونفره لاکچری گم نشم؟ خوبین؟ سر تا پاشو برانداز کردم و لبخندی زدم... خوبیم، بخوبیت مشغول حرف زدن بودیم که صدای دست زدن همه بلند شد، پروفایل عاشقانه دونفره بدون متن که بال آوردم و به اطرافم نگاه کردم دیدم که همه دور پروفایل عاشقانه دونفره جمع شدن، پروفایل عاشقانه دونفره بدون متن که صدامون زد سمتش رفتیم... بعد از فوت کردن شمعا و بریدن کیک دوباره بیشتر کسایی که اونجا پروفایل عاشقانه دونفره شیک به رقص رو آوردن و بعضیاشون هم که خسته شده پروفایل عاشقانه دونفره ست یه گوشه ولو شدن... هر پروفایل عاشقانه دونفره بهاری اصرار کردم که برم پروفایل عاشقانه دونفره قبول نکرد و پروفایل عاشقانه دونفره لاکچری که بخاطرش تا اینجا اومده بودم دلم نیومد که ناراحتش کنم... سرم یه کوچولو گیج میرفت و بدن درد داشتم، از توی کیفم یکی از قرصایی که دکتر واسم تجویز کرده بودم برداشتم و سمت آشپزخونه رفتم... به زحمت خودمو از وسط جمعیت به آشپزخونه رسوندم و یه لیوان برداشتم و با آب پرش کردم، قرصمو توی دهنم گذاشتم و ٱب توی لیوانو سر کشیدم... خواستم از آشپزخونه بیرون برم که با دیدنش اونم درست همین جا سر جام خشکم زد لبخند زد و جلو اومد ؛ فقط مات و مبهوت نگاهش میکردم، واقعا انتظارشو نداشتم... هول شده بودم، پروفایل عاشقانه دونفره تکون دادم و گفتم: تو...اینجا چیکار میکنی؟ نیشخند زد و ردیف دندوناشو به نمایش گذاشت به شکمم اشاره کرد و لب زد: مهیار اومدم مادر شدنتو بهت تبریک بگم پوزخند زدم، معلوم نبود پروفایل عاشقانه دونفره بهاری تو سرش میگذره بی اعتنا سمت خروج ِی آشپزخونه که به علت قدیمی پروفایل عاشقانه دونفره شیک خونه در داشت راه افتادم که آستینمو کشید با ترس سمتش برگشتم با حرکت دادن دستم آستینمو آزاد کردم.
عصبی گفتم: پروفایل عاشقانه دونفره با متن
عصبی گفتم: پروفایل عاشقانه دونفره با متن میخوای از جون پروفایل عاشقانه دونفره ست؟ دستاشو به هم کوبید و گفت: مهیار چرا سوالی که جوابشو میدونی رو میپرسی؟ سر تا پاشو با نگاه غضب آلودم گذروندم... برو کنار از سر راهم ؛ دلیلی نمیبینم که بخاطرش وقتمو با تو تلف کنم انگاری جملم بد بهش بر خورد که این بار پروفایل عاشقانه دونفره بدون متن اینستا تر و با قدمای محکم تر سمتم اومد..