همچی و همچی.. . مهسا دوست نداشتم بد جلوه کنم برای همین رنگی که خیلی دوست داشتم رو پوشیدم هیچوقت آرایش سنگینی نمیکردم هیچوقت چون اصل دوست نداشتم توی چشم باشم یکم کارم طول کشید گفته بود به هیچ عنوان توی خیابون و.. ...
همدیگه رو با اسم خودمون صدا نزنیم به دلایل امنیتی اصل به شغل پلیسی علقه ای نداشتم حتی با دوست یابی بادو کنکورم دادیم و روانشناسی قبول شدیم ولی دقیقا موقعی بود که خاله افسانه و عمو آرش فوت کردن و برنامه دوستیابی بادو افسردگی گرفت و به فکر انتقام افتاد کاش هیچوقت این اتفاق نمی افتاد چون دوست یابی بادو میتونست یکی از بهترین پزشکای جهان بشه چون خیلی خیلی باهوش و زرنگ بود نمیدونم چقدر داشتم فکر میکردم که برای گوشیم پیام اومد ای واای دیر شد جواب دوستیابی بادو دانلود رو دادم و سریع یکی در میون پله ها رو پایین رفتم اینقدر دیر شده بود که وقت نداشتم منتظر آسانسور بمونم پنج طبقه رو از پله ها اومدم دیگ نفسم بالا نمیومد بالاخره رسیدم پایین امیر و برنامه دوستیابی بادو دم در وایستاده بودن ستیا جون بهتری عزیزم ؟؟
سلم عسل جان مرسی گلم خوبم خانما بهتره بشینید توی ماشین حرفاتونو بزنید × بازم رفت توی جلد سرد و یخی بودنش بازم قلبش رو یخی کرد بازم.. ..... رفتم جلو نشستم بغل اپلیکیشن دوست یابی بادو بعد ا ز اینکه پنج دقیقه توی سکوت سپری شد امیر دستش رو برد سمت ضبط و روشنش کرد آهنگ عالیجناب صداش توی ماشین پخش شد نمیدونم همینطوری این آهنگ اومد یا از قصد گذاشت.
یعنی نرم افزار دوست یابی بادو عاشق شده ؟
یعنی نرم افزار دوست یابی بادو عاشق شده ؟؟؟؟ اگه اپلیکیشن دوست یابی بادو مال کس دیگه ای باشه خودمو میکشم من نمیتونم ببینم دست اپ دوستیابی بادو توی دست یکی دیگه باشه و من نگاهشون کنم من عشقم پاکه من قلبم فقط واسه اونه که میتپه ولی من میتونم یعنی باید بتونم که عشقش رو از سرم بندازم بیرون من باید بتونم چون اگه دانلود برنامه دوست یابی بادو دوسم نداشته باشه و کس دیگه ای رو بخاد من میمیرم از نبودنش اگه منم بشم مثل دوستیابی بادو دانلود چی ؟
یک لحظه برگشتم به عقب احساس کردم دوست یابی بادو داره گریه میکنه ولی فقط برای یک لحظه هرچی فکر کردم توی دوستیمون نفهمیدم برایچی چون ذهنم شدیدا درگیر بود نرم افزار دوست یابی بادو مغروره قلبش سنگه ولی من احساسی ام ولی من احساس شیشه ای دارم ولی به امیر فقط میشه گفت قلب سنگ مغرور! آره اون غرورش از همچی مهمتره رستا شده واسش زندگی اون حتی از من بدشم میاد چه برسه به.. ...
دیگه نتونستم بیشتر از این فکر کنم و با خودم کلنجار برم چون رسیده بودیم با برنامه دوستیابی بادو کنار هم راه میرفتیم ولی اینقدر لباسا باز بود که اصل نمیشد سمتشون رفت وارد یک مغازه بزرگ شدیم یک لباس بدجور چشمم رو گرفت نقره ای بود ولی بیش از حد یقش باز بود به دوست یابی بادو نشونش دادم اونم همینو گفت بیخیالش شدم همینطوری داشتیم راه میرفتیم.
اپ دوستیابی بادو از لباس خوشش اومده بود
که رستا لباسشو انتخاب کرد خیلی لباس شیکی بود و هم پوشیده اپ دوستیابی بادو از لباس خوشش اومده بود دوستیابی بادو دانلود سایزش رو گرفت و رفت پوشید دم در منتظر بودم که صدا کنه
عسل جان بیا یک لحظه با دیدن اپلیکیشن دوست یابی بادو توی اون لباس یک لحظه ماتم برد خیلی خیلی خوشگل شده بود لباس فیت تنش بود خیلی ناز شده بود لباسش کوتاه بود تا بالای زانو که از کمر گشاد و موج دار میشد یقش گرد و بسته بود آستیناش از آرنج لاله ای میشد و یک چاک کنارش میخورد و خیلی شیک بود خیلی رنگش هم که قرمز بود با پوستش تضاد جالبی رو رقم می آورد + وای دوستیابی بادو دانلود خیلی خیلی ناز شدی شبیه فرشته ها شده ازم تشکر کرد و در اتاق پرو رو بست تا لباسش رو عوض کنه