خندیدم و آرهای گفتم که رضا گوشیش و درآورد وگفت: عکس بگیریم؟ سرم رو به معنای آره تکون دادم و خودم رو نزدیکش کردم که عکس گرفت. از تو دوربین خیره شدم به چشمایی که عاشقشون بودم عکس که گرفت سرمو انداختم پایین. حدیث اومد سمتمون و گفت: عسل اون بادکنکارو بده بریم بازی کنیم رضا سری تکون داد بلند شد و همونطور که میرفت سمت ذکر صیغه ازدواج موقت گفت: از دست تو یکی حدیث بادکنکارو برداشت و منم دوتایی که مونده بود برداشتم که با بازوش آروم زد به دستم و گفت: خوب با هم لاو ترکوندینا چشمکی زد که محکم زدم پس کلش گفتم: باز تو حرف زدی؟ دستش رو گذاشت پسگردنش و گفت: هی ، چی بگم متن عربی صیغه عقد موقت؟ همه زورشون به من رسیده یه بادکنک برداشتم و گفتم: بچه ها آمادهاید؟ روی هرکی ترکید، باید یکیرو انتخاب کنه بهش خر سواری بده همه با خنده آرهای گفتن و شروع کردیم بازی. انقدر خندیدیم که میدونه فقط قیافهی متن صيغه عقد موقت وقتی خیس ش ِدش همه خیس خالی شده بودیم، ملتم درحال فیلم گرفتن از ما بعد کلی بازی کردن از خستگی و خنده همه یه جا پرت شدیم که ذکر صیغه عقد موقت گفت: بیاید دیگه، بریم سوار چرخ و فلک بشیم متن صیغه عقد موقت توسط مرد که همیشه پایهم. سریع مثل جت بلند شدم و گفتم: آقا حله پاشو بریم.
متن صیغه عقد موقت خندید
متن صیغه عقد موقت خندید و گفت: نگاه اینو همه بلند شدیم و رفتیم سمت چرخ و فلک. مث ِل بچه ها سوار چرخ و فلک شدم. انقدر ذوق داشتم که انگار تو عمرم سوار نشدم. منو دیانا و عسل و نیکا نشستیم کنار هم، رضا و متن صیغه عقد موقت توسط مرد و ذکر صیغه عقد موقت و متن صیغه ی عقد موقت هم کنار هم. ذکر صیغه عقد موقت رو به متن خواندن صیغه عقد موقت گفت: وای عشقم بیا بغلم من میترسم متن صیغه ی عقد موقت ذکر صیغه عقد موقت و بغل کرد و گفت: بیا بیا متن صیغه عقد موقت با همون لحن زنانه گفت: وایچرخ و فلکه بلند شد متین متن صیغه عقد موقت توسط مرد میترسم منو بگیر متن خواندن صیغه عقد موقت: بیا بغلم قیافم رو مچاله کردم و بلند گفتم: وای متن صيغه عقد موقت زبونی درآورد و گفت: حسود منو عسل نگا ِه پکری به هم انداختیم که چرخ و فلک بلند شد.
عاشق ارتفاع بودم ذکر صیغه ازدواج موقت گفت
از بچگی برعکس همه ی دوستام عاشق ارتفاع بودم ذکر صیغه ازدواج موقت گفت: نگاهش کن عمو جون چند سالته؟ با لحن بچه گونهای گفتم: عمو جون زر نزن متن صیغه عقد موقت با خنده گفت: خوردی؟ حالا بشین سرجات نمیدونم چرا کرم درونم میگفت یکم چرخ و فلک و تکون بدم ببینم کی میترسه، بعد کرم بریزم آروم آروم تکونش دادم که دیانا با ترس نیکارو گرفت و گفت: این چرا داره انقدر تکون میخوره؟ نکنه لق باشه و بیفتیم؟