ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل میترا
میترا
27 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل آوا
آوا
47 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
23 ساله از قوچان
تصویر پروفایل مسعود
مسعود
32 ساله از مشهد
تصویر پروفایل حدیث
حدیث
25 ساله از البرز
تصویر پروفایل رضا
رضا
38 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل شهرام
شهرام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل محمدمهدی
محمدمهدی
30 ساله از تهران
تصویر پروفایل فروغ
فروغ
32 ساله از شیراز
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
34 ساله از کرج
تصویر پروفایل شهاب
شهاب
35 ساله از کرمانشاه

زن برای صیغه موقت کجاست؟

خیلی کارم احمقانه به نظر میرسه؛ ولی زن صیغه موقت! من فردای روزی که برای صیغه موقت اجازه زن اول لازم است از خونهمون رفت، خانوادم هر چی دلشون میخواست

زن برای صیغه موقت کجاست؟ - صیغه موقت


آدرس زن برای صیغه موقت

با خیال راحت قهوهام رو خوردم و برای خودم میوه پوست کندم. یکی از آهنگهای تتلو داشت پخش میشد و این باعث شده بود یکم، فقط یکم صدام رو بلند کنم و همراهش بخونم. عین خیالمم نبود که الان زن میتواند صیغه موقت را باطل کند خونهی یه مرد غریبه هستم. حتی ممکن بود کلی بلا سرم بیاد ولی به در بیخیالی زده بودم. ته اینها هیچی جز مرگ نبود. حالا چه امروز، چه ده سال دیگه! با صدای بلندتری آهنگ رو همخونی کردم. صدای زن صیغه موقت از پشت سرم بلند شد: چه صدای خوبی داری! سرفهای کردم و به عقب برگشتم. ممنون. میتونم بشینم؟ این چه حرفیه؟! مثلا زن برای صیغه موقت مهمونم ها! این حرفها رو نشنوما! خندهی آرومی کردم و جمعتر نشستم. خدمتکار اومد و برای دانیال هم کلی خوراکی و میوه آورد. همونطورکه مشغول خوردن بودیم، عکس زنان برای صیغه موقت زل زد به صورتم و گفت: تو...هیچ ترسی از اینکه زن برای صیغه موقت اجازه پدر لازم است؟ این خونه موندی نداری؟ لبخند زدم. زن صیغه موقت؟ من، خیلی سال پیش بگم داستانی میشه؛ تقریبا چهارپنج سال پیش بود که برای صیغه موقت اجازه زن اول لازم است خونهی ما اومد.

من بعد از رفتن شرایط دختر برای صیغه موقت، خیلی سختی و بدبختی کشیدم.

من بعد از رفتن شرایط دختر برای صیغه موقت، خیلی سختی و بدبختی کشیدم. من قرار بود روز مهمونیتون بیام و شرایط دختر برای صیغه موقت رو ببینم. آخه میدونی که؟ به زن برای صیغه موقت کجا باید رفت شباهتمون! یعنی زن میتواند صیغه موقت را باطل کند فقط به زن برای صیغه موقت کجا باید رفت یه شباهت شک کردی؟ اوهوم. دختر زن میتواند صیغه موقت را باطل کند دیگه کی هستی. به خاطر یه شباهت پدرپسری میخواستی بیای خونهی ما؟ میدونم، میدونم. خیلی کارم احمقانه به نظر میرسه؛ ولی زن صیغه موقت! من فردای روزی که برای صیغه موقت اجازه زن اول لازم است از خونهمون رفت، خانوادم هر چی دلشون میخواست بهم میگفتن؛ اونها...اونها بهم گفتن تا زمانی که از خونشون برم، باید غذا بپزم و یه وعده ظرف بشورم. حتی یهبار گفتم مگه من رو نوکر آوردین، میدونی چی گفتن؟ گفتن کمتر از همون نوکری! زن برای صیغه موقت باید یه سوال از برای صیغه موقت اجازه زن اول لازم است میپرسیدم. باید میپرسیدم و میدونستم که چرا خانوادم باهام بد رفتار میکردن. چون دقیقًا من فردای روزی که شرایط دختر برای صیغه موقت رفت زندگیم سیاه شد. عزیزم...فقط باید دو هفته صبر کنی.

همه چیز به صبر زن برای صیغه موقت اجازه پدر لازم است؟ بستگی داره.

همه چیز به صبر زن برای صیغه موقت اجازه پدر لازم است؟ بستگی داره. سری تکون دادم و اشکهای صورتم رو پاک کردم. داخل رفتیم و بعد از شب بخیر گفتنی، از هم جدا شدیم. به اتاق رفتم و گوشیم رو باز کردم. رو عکسهای امیر توقف کردم؛ خیلی دلتنگش بودم. نمیدونم این دلتنگی از کجا بود؛ ولی زن برای صیغه موقت خیلی دلم واسش تنگ شده بود. آروم سر روی بالش گذاشتم و با فکر به آیندهی نامعلوم و نامفهومم به خواب رفتم. صبح با صدا زدن و در زدنهای خدمتکار و عکس زنان برای صیغه موقت که از سر ترس بود، بیدار شدم. چون در رو قفل کرده بودم، نمیتونستن داخل بیان. برای همین هم ترسیده بودن. در رو باز کردم و سوالی نگاهشون کردم. مهسا سریع حاضر شو میخوایم جایی بریم. زود باش. بعد هم بدون فرصت دادن به من رفت. داد زدم: کجا؟ ولی اون رفته بود! بیحوصله حموم رفتم و یه دوش مختصر گرفتم. بیرون اومدم و رو صندلی میز آرایش اتاق نشستم. بعد یه آرایش محو رو صورتم، شلوار قد هشتاد مشکیم رو با تاپ سفید پوشیدم. لبه های تاپ رو داخل شلوار گذاشتم و کمربند سفید ظریفی بستم. بلیز مدل مردونهی طوسی ملایمم رو از روی تاپ پوشیدم و کولم رو کناری گذاشتم تا بعد ببرمش. موهام رو محکم بالای سرم بستم و گوشوارههای بزرگ مشکی و انگشتر ستش رو پوشیدم. بعد زدن عطر، کولم رو برداشتم و از در بیرون اومدم. عکس زنان برای صیغه موقت و اورهان پایین نشسته بودن. سلام دادم و منتظر وایسادم. اورهان نگاه از روزنامه گرفت و به زن برای صیغه موقت نگاه کرد. اورهان: خیلی خوب لباس میپوشی؛ سنگین و خانومانه. سری تکون دادم زیرلب گفتم: فعلا که میگن سبک و جلفانه! ولی انگار همچین هم آروم نگفتم؛ چون اورهان و زن صیغه موقت خندیدن. اورهان: بشین دخترم.

مطالب مشابه