ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مهلا
مهلا
32 ساله از کرج
تصویر پروفایل محمد
محمد
29 ساله از مشهد
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
23 ساله از قوچان
تصویر پروفایل حسام
حسام
35 ساله از مشهد
تصویر پروفایل علی
علی
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل سینا
سینا
38 ساله از شیراز
تصویر پروفایل رویا
رویا
45 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل هانی
هانی
36 ساله از کرج
تصویر پروفایل آوا
آوا
47 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل حدیث
حدیث
25 ساله از البرز
تصویر پروفایل فروغ
فروغ
32 ساله از شیراز
تصویر پروفایل الناز
الناز
38 ساله از گرگان

زوج یابی اینترنتی چگونه است؟

صدای خنده زوج یابی پیوند هم توی اتاقم پیچید اگه اینو نمی گفت ی شک میکردم زوج یابی پیوند باشی جلوی میز آرایش نشستم و با دیدن ساعت.

زوج یابی اینترنتی چگونه است؟ - زوج یابی


زوج یابی اینترنتی با عکس

وارد حیاط شدم و ماشین را خاموش کردم، از آ ینه جلو نگاه ی به صورتم انداختم لکه قرمزی زیر چانه ام نمایان شده بود و کمی خارش داشت، دکتر پوستم گفت عصبی ست، دقیقا صبح همان شب در ترکیه این لکه نمایان شد شوهر یابی بعد از یک هفته هنوز پابرجا بود، زوج یابی اینترنتی می گفت هرزمان فکرت آرام گرفت آن لکه هم میرود...

شوهر یابی که هفت روز گذشته

آهی کشیدم و از ماشین پیاده شدم عصبی بودم ولی نه از آن بوسه بلکه از آینده آن بوسه اما شوهر یابی که هفت روز گذشته و از زوج یابی پیوند خبری نیست عقلم آسوده خاطر شده، برعکس قلبم که مانند پرنده ای در قفس بی قراری میکند در این مدت چندین بارآن صحنه را مرور کردم و مطمئن بودم که او زوج یابی اینترنتی هوشیار بود و مثل روز بر ایم روشن بود که آن کارها طعم هوس نداشت.

این را با تمام قلبم احساس کرده بودم دسته گل مر یم ر ا روی کانتر گذاشتم، مانتو و شالم را روی مبل انداختم و به آشپزخانه برگشتم همان روز که به تهران برگشتم از همسر یابی هلو موقت شنیدم او هم برگشته قلب و مغزم در جدال بودند، قلبم می کرد پیدایش شود و عقلم می خواست که شوهریابی فوری بی خیال شده باشد! گلدان کر شوهر یابی را از کابینت برداشتم، چند شاخه مر یم را اندکی کوتاه کردم و توی گلدان چیدم، دوباره دستم را توی کابینت بردم تا گلدان سرامیکی آبی رنگم را بردارم که گوشی ام ویبره زد تماس را وصل کردم و صدای پرانرژی همسر یابی هلو موقت توی گوشم پیچید سالم هلن جون سالم می بینم که خیلی خوب ی آره خیلی خوشحالم دلیلش چیه حاال؟

شب میخوایم بیایم خونت خندیدم و گفتم: بو می کشی نه ؟ یه روز زودتر اومدم خونه استراحت کنما برو گمشووو اون حیوون با وفا هم که میگی خودت ی! باشه قبول، حاال چی می خواین بگم از رستوران بیارن ؟ نوچی کرد و گفت: دستپخت خودتو می خوایم کیف و مانتویم را برداشتم و درحالی که آرام آرام از پله ها زوج یابی اینترنتی می رفتم گفتم: فقط در حد یه کوکو سیب زمینی حال دارم باشه همونم قبوله فقط اگه یه فسنجونم به عنوان پس غذا بزنی تنگش عالی میشه!

بلند خندید و صدای خنده زوج یابی پیوند هم توی اتاقم پیچید اگه اینو نمی گفت ی شک میکردم زوج یابی پیوند باشی جلوی میز آرایش نشستم و با دیدن ساعت استیل مردانه ای که شیشه اش شکسته بود آه کشیدم، در اسرع وقت باید ساعت را به نمایندگی اش می دادم تا تعمیرش کنند اما اینکه چگونه به دست صاحبش می رساندم را نمیدانم وقتی دوباره به آشپزخانه بازگشتم و در یخچال را باز کردم، آه از نهادم بلند شد چون یخچال تقر یبا خالی بود.. .

با غرغر ی که به جان زوج یابی اینترنتی بسته بودم چرخ دست ی را به کنار صندوق عقب ماشین هل دادم و در حالی که نایلون های خر ید را توی صندوق می گذاشتم گوشی موبایلم داشت خودش را میکشت، با دیدن شماره همسر یابی هلو موقت چشمانم را روی هم فشردم گوشی را بین صورت و شانه ام نگه داشتم شوهر یابی بفرمایید سالم سالم مکثی کرد و گفت: رستوران نیستی ؟ نه کاری داشتین ؟ آره کار داشتم خب بفرمایید گوش میدم تمام فکرمو مشغول خودت کردی چطور می تون ی اینقدر ب ی خیال باشی ؟ دستانم مشت شد، دلم می خواست فر یاد بزنم بگویم تمام فکر مرا آن شوهریابی فوری مشغول کرده اما لب گز یدم و او گفت: هلن من می خوامت بغضی که به گلویم چنگ زد ناشی از یاداوری آن شب در هتل بود، شبی که او در چشمانم زل زد و فر یاد زد ٬ چون می خوامت.

مطالب مشابه