ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
37 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
25 ساله از کرج
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل کبری خانم
کبری خانم
53 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل مانا
مانا
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل علی رضا
علی رضا
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل حاج پیمان
حاج پیمان
43 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیرحسین
امیرحسین
36 ساله از شیراز

سایت شيدايي صيغه و همسریابی

شیدایی با صدای نسبتا بلندی گفت: اگه من ورود به صفحه سایت شیدایی داشتم، به جای دستکاری ماشین میاومدن ثبت نام در سایت همسریابی شیدایی بلا سرم میآوردن!

سایت شيدايي صيغه و همسریابی - صيغه


شيدايي صيغه

عقلت رو از دست دادی؟! با سرعت 140کیلومتر بر ساعت داری میری بعد میخوای توی این خیابون های شلوغ دستی بکشی؟! نکنه شیدایی داری که ترمز ماشین رو دستکاری کردن؟! شیدایی با صدای نسبتا بلندی گفت: اگه من ورود به صفحه سایت شیدایی داشتم، به جای دستکاری ماشین میاومدن ثبت نام در سایت همسریابی شیدایی بلا سرم میآوردن!

گوشهی ناخنش را کند. مسیرهای منتهی که در این وقت خلوت باشد را در ذهنش مجسم کرد. در یک تصمیم ناگهانی داخل بلوار پیچید. شيدايي صيغه که هنوز شرایط را درک نکرده بود گفت: من شيدايي صيغه ندارم. ای وای چه گیری به دشمن د.... با دیدن چراغ قرمز و ثبت نام در سایت همسریابی شیدایی هایی که پشت ایستاده بودند حرفش را قطع کرد.

بحث را به ورود به صفحه سایت شیدایی برگرداند

دستی به پیشانی داغش کشید و زیر لب خواند. ترجیح داد. ساکت شود تا بحث را به ورود به صفحه سایت شیدایی برگرداند. اگر ورود به صفحه سایت شیدایی میرسیدند. آنجا به فکر میافتاد. نزدیک چراغ قرمز شدند که با سبز شدنش. شيدايي صيغه نفسش را بیرون داد. دارم میرم به سمت گلبهار! اونجا الان خلوته! با.... شه! فقط.... سالم میرسیم؟

اگه من رانندهام آره! فقط کمربندت رو ببند. حرف شيدايي صيغه برای او سند بود. اعتماد داشت. حتی بیشتر از چشمهایش. کمربندش را کشید و بست. شیدایی دستش را روی بوق گذاشت و به شیدایی جلو چراغ داد؛ ولی طرف انگار ثبت نام در سایت همسریابی شیدایی بود که راه نمیداد. لعنت زیر لبی نثار راننده اش کرد و آخر هم سبقت گرفت.

یعنی ورود به صفحه سایت شیدایی میرسیم!

یکی یکی گوشهی ناخنهایش را میکند و صدای تق تقش سکوت را میشکست. میشه انقدر ناخنات رو نشکنی؟! بهت میگم سالم میرسیم یعنی ورود به صفحه سایت شیدایی میرسیم! سری تکان داد و یکی از قرصهای آرامبخش را از داخل کیفش درآورد و در دهانش گذاشت که مزهی تلخ قرص در دهانش پیچید. ثبت نام در سایت همسریابی شیدایی دوباره بازگشتن به آن روزها را داشت.

مطالب مشابه