ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل حسین
حسین
40 ساله از قم
تصویر پروفایل آرمان
آرمان
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل آنا
آنا
51 ساله از کرج
تصویر پروفایل مسعود
مسعود
38 ساله از قم
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل مرجان
مرجان
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل نازنین
نازنین
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
45 ساله از تهران
تصویر پروفایل ندا
ندا
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل عرفان
عرفان
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل ساناز
ساناز
35 ساله از تهران

سایت شیدایی همسر مطلقه دارد؟

حواسم رفت سمت شیدایی همسریابی دائم بازمو بازم شیدایی همسریابی دائم.تو دو راهی بزرگی بودم اگه عاشق شیدایی همسریابی میشدم خیلی بدبخت میشدن

سایت شیدایی همسر مطلقه دارد؟ - شیدایی


آدرس شیدایی همسر

دور هم جمع شدیم این دو نفر که احسان اورده بود رو اصلا ندیده بودم باید بازم از اون کاراش که جای من تصمیم میگیره کرده باشه واستخدام کرده باشه شيدايي همسريابي داشت آروم غذا میخورد. دلم واسش تنگ شده بود. شيدايي همسریابی رو کرد سمت منوگفت ساعت چند میری شرکت.؟امروز با شمام فردا میریم. خب چطوره که شین اینجا نیست. تولد دوست صمیمیشه.درگیر مراسم اونه.

احسان انگار حرف دل منو میدونست اما ب روش نمیوردالبته این احساس قلبی خودم بود.که این فکرو داشتم چون منو شيدايي همسر از بچگی با هم بزرگ شدیم. حواسم رفت سمت شیدایی همسریابی دائم بازمو بازم شیدایی همسریابی دائم.تو دو راهی بزرگی بودم اگه عاشق شیدایی همسریابی میشدم خیلی بدبخت میشدن از یه طرف دیگه با شین بودن آینده همه رو تضمین میکرد واوضاع آروم بود.

 شيدايي همسريابي که منو دوست نداشت

پس باید اینکارو میکردم شيدايي همسريابي که منو دوست نداشت پس این کار بهترین راه بود.هم شیدایی همسریابی بهم وابسته نمیشد هم آینده کسی خراب نمیشد دفع پیش به حرف دلم گوش کردم کلا باختمو آبروم رفت به آبروی خودمو خونوادم لطمه زدم اما این دفع باید با عقلم پیش میرم. امیر: شیدایی همسریاب میشه پسورد مالی که مال قراردادمونن بهم بدی.نگاهی به شیدایی همسریابی دائم کردم که ینی چکار کنم و چشماشو به معنی تایید بازو بسته کرد.

گفتم باشه بعدازنهارلپتاپو بیار امیر: ممنون. بعد ازنهار کلی رو کار میکردیم شیدایی همسر دنبال یه چیزی تو کابینتا میگشت. میدونستم دنبال چی میگرده انگار خسته شدو رفت تو اتاقش.خندم گرفته بود از این حرکتش رفتم شکلاتارو از جایی که گذاشته بودمشون اوردمو خودم شرو کردم به داغ کردنش و ریختم تو یه لیوان بزرگ. پایینه پله ها رفتمو گفتم خانم شيدايي همسريابي خانم... باتوام ها... در اتاقو باز کردو جانم شیدایی همسریابی تلگرام. عاشق این کلافه گیاش بودم. بیا ببین چه دست گلی آب دادی تو آشپز خونه بیا جمش کن با تردید گفت من. ..من کاری نکردم.فقط. فقط چی خانم.. یه اخم کردمو در آشپز خونه. میدونستم دنبالم میاد.

اومد و روبروم با حالت ترس خاصی که تو چهرش بود گفت شيدايي همسریابی... 

اومد و روبروم با حالت ترس خاصی که تو چهرش بود گفت شيدايي همسریابی... من اخمم که با این کارا داشت میترکیددوس داشتم بخندم به این رفتار شیدایی همسر خیلی با نمک بود من به فدای آری گفتنت آری کاری نکردم. وبازم بااخم گفتم. بروتو ببین رومیزو. بچه ها داشتن باتعجب نگامون میکردن. شیدایی همسریابی رفت تو اشپز خونه دستمو به حالت سکوت رو به بچه ها تکون دادمو لبخند زدم بعد این حرکت رفتم تو با دلچسپ ترین صحنه دنیا رو برو شدم.

شیدایی همسر لیوانو با دو دستی گرفته بود و پشت به من واستاده بود صدای مزه مزه کردن دهنش میومد رفتم پشت سرش و چنا زدم رو شونش لیوانو اورد پایین برگشت سمتم واقعا قیافش خنده دار بود نوک دماغش شکلاتی دور دهنش تمام شکلات. شیرینی شده بود دیگه نتونستم اخمم داشته باشم با صدای بلند خندیدم اونقد که اشک از چشم میومد. شیدایی همسر همون مدلی خشکش زده بود.الهی ببینش. شیدایی همسریابی تلگرام....چی شده خب دلم هوس کرده بود. ..از بس دنبال گشتم مردم

مطالب مشابه