ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل صبا
صبا
22 ساله از پاکدشت
تصویر پروفایل رها
رها
42 ساله از دماوند
تصویر پروفایل سحر
سحر
37 ساله از شیراز
تصویر پروفایل سارا
سارا
34 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل حسن
حسن
36 ساله از قوچان
تصویر پروفایل کاوه
کاوه
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرش
آرش
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
47 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل سیاوش
سیاوش
43 ساله از تبریز
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
27 ساله از آستارا
تصویر پروفایل شقایق
شقایق
25 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
44 ساله از قم

سایت صیغهیابی ایرانی

همسریابی هلو با عکس چی شده؟ همسریابی هلو با عکس دختر با کلافگی گفت: دکترش گفت باید بمونه، آقا از بیمارستان فرار کرده! حس کردم قلبم اومد توی دهنم. نکنه

سایت صیغهیابی ایرانی - سایت صیغهیابی


تصویر سایت صیغهیابی ایرانی

و به من هم میگن برگرد سر خونه و زندگیت! سایت صیغهیابی تمام وجودم رو فرا گرفت و تلفن خونه رو با حرص روی زمین کوبیدم و همانطور که گریه میکردم روی زمین سرخوردم و سرم رو روی زانوهام گذاشتم و از ته دل زار زدم.، سایت صیغه یابی باید چیکار کنم «: کمی که گذشت آرومتر شده بودم و هی با خودم تکرار میکردم ولی آخر سر تصمیم گ رفتم همسریابی هلو با عکس رو جمع کنم و از این خونه برم. خونه بابام هم اگه نمیرفتم خونه شیرین که میتونستم برم! مشغول جمع کردن لباسهام بودم که حس کردم صدایی شنیدم، ولی انگار توهم زده بودم و خبری نبود.

دست توی کیفم کردم و خواستم موبایلم رو بیرون بکشم که دیدم موبایل سایت صیغهیابی داره زنگ میخوره و چون صداش روی بیصدا بود، تازه متوجهش شدم. با دیدن اسم همسریابی هلو با عکس دختر تماس رو وصل کردم که همسریابی هلو با عکس با صدای پر حرصی گفت: کجا در رفتی؟ ولی با شنیدن صدای من کلافه گفت: موبایل سایت صیغه یابی دست شماست که! چی شده آقا سپهر؟

همسریابی هلو با عکس دختر با کلافگی گفت

همسریابی هلو با عکس چی شده؟ همسریابی هلو با عکس دختر با کلافگی گفت: دکترش گفت باید بمونه، آقا از بیمارستان فرار کرده! حس کردم قلبم اومد توی دهنم. نکنه صدایی که شنیدم صدای پای سایت صیغهیابی باشه!

تماس رو با عجله قطع کردم و از اتاق بیرون زدم. به هال و آشپزخونه سرک کشیدم ولی خبری از همسریابی هلو با عکس نبود. دستم رو روی قلبم گذاشتم و نفس عمیقی کشیدم، ولی تا خواستم به عقب برگردم همسریابی هلو با عکس دختر رو مقابلم دیدم و از ترس جیغ خفهای کشیدم.

سایت صیغه یابی پوزخندی زد

سایت صیغه یابی پوزخندی زد و چندقدمی نزدیکتر شد. یعنی به جایی رسیدی که حلقهت رو پس میدی و میگی طلاق؟!

نگاهم سمت چشمهای پر از خون سایت صیغه یابی کشیده شد. چیه لال شدی؟ نفس عمیقی کشیدم و به خودم مسلط شدم. خیلی وقیحی واقعا! باید چیکار کنم؟ ازت تشکر کنم که دستت به یه زن دیگه خورده؟! قفسه سینه اژین بالا و پایین شد. کی این مزخرفات رو گفته؟

پوزخندی زدم و رو به همسریابی هلو با عکس دختر گفتم: تو من رو چی فرض کردی واقعا؟ با دستم روی پیشونیم رو نشونش دادم. سایت صیغه یابی نوشته من خرم یا نفهمم؟ سپس با سرعت از کنارش گذشتم. توی اتاق رفتم و ساکدستیای که جمع کرده بودم رو از روی تخت برداشتم. داری چیکار میکنی؟ با خشم نگاهش کردم. میرم خونهی بابام، تقاضای طلاق میدم و

مطالب مشابه