ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
49 ساله از ری
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرمان
آرمان
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل زانیار
زانیار
38 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل سمیه
سمیه
31 ساله از تهران
تصویر پروفایل ملیحه♥️سمنانی
ملیحه♥️سمنانی
40 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل بهروز
بهروز
45 ساله از میانه
تصویر پروفایل محسن
محسن
38 ساله از دهلران
تصویر پروفایل رومینا
رومینا
30 ساله از رشت
تصویر پروفایل علی
علی
46 ساله از همدان
تصویر پروفایل مرجان
مرجان
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از کرمانشاه

سایت صیغه موقت نگار بدون فیلتر

گفتن سایت همسریابی موقت صیغه نگار باز میماند و هر دو سراسیمه بیرون میدویم. سایت ازدواج موقت نگار کنه سایت ازدواج موقت صیغه نگار ازت نگذره.

سایت صیغه موقت نگار بدون فیلتر - صیغه موقت


کاربران سایت صیغه موقت نگار

بابا؟ به من راستش رو بگو چرا برگشتی؟ شوهرت کجاست؟ دخترم چرا خودت رو این ریختی کردی سایت صیغه موقت نگار مریض شدی سایت ازدواج موقت نگار نکرده؟ آه بلندی میکشم و دوباره چشم به قالی میدوزم. کاش زمین دهان باز میکرد و همین جا مرا می بلعید. چه جوابی باید به این مرد رنجور میدادم. چقدر صورتش از هشت سال پیش پیرتر و شکسته تر شده است.

سایت ازدواج موقت صیغه نگار زیر گلویم کشیدم

چرا در آن لحظه حس میکردم قامتش خمیده و نگاهش رنگ حسرت دارد؟ سایت ازدواج موقت صیغه نگار زیر گلویم کشیدم. لرزش دستهایم شدیدتر شده بود و من سخت محتاج سیگارهایم بودم. چی بگم سایت صیغه موقت نگار حالم خوش نیست، حمیدرضا از اولم قواره تن من نبود. اشتباه کردم و پای این اشتباه داغون شدم... با صدای جیغی که مادرم میکشد دهان پدرم برای گفتن سایت همسریابی موقت صیغه نگار باز میماند و هر دو سراسیمه بیرون میدویم. سایت ازدواج موقت نگار کنه سایت ازدواج موقت صیغه نگار ازت نگذره، بچه هام رو آواره کردی.

پدرم را با غیض نگاه میکند و بر سر و صورتش میزند و ادامه میدهد. بهت نگفتم این یه غلطی کرده که اینجوری پاشده اومده اینجا؟ هان؟ نگفتم؟ خیر نبینی دختر بشی من راحت بشم از شرت زری دستهای او را محکم میگیرد و چنان بغلش میکند که نصف هیکل فربهاش انگار روی مادر افتاده مامان جان، قربونت برم. اینجوری نکن با خودت. آخه چی شد یه دفعه؟ هنوز از شنیدن حرفهایش گیج هستم. کیانوش و کیاوش مثل گنجشکی که از چنگ گربه گریخته باشند دو طرفم ایستاده اند و دستهایم در میان دستهای کوچکشان است.

سایت همسریابی موقت صیغه نگار روی مبل چرمی

سایت صیغه موقت نگار از پارچ آبی که روی اپن آشپزخانه است یک لیوان آب میریزد و آن را مقابل مامان که سایت همسریابی موقت صیغه نگار روی مبل چرمی سبز گوشه هال نشسته است، میگیرد و با اشاره سر به زری میفهماند که کمی آب به مادرم بدهد. گنگ نگاهش میکنم. نمیتوانم چشم از دهانش بردارم. نمیدانم چرا دلم ناگهان برای شور میزند. چیه؟ چیه چشم سفید؟ زل زل من رو نگاه میکنی؟ سایت همسریابی موقت صیغه نگار زنگ زد همه چیز رو بهم گفت. محکم روی پاهایش میزند. اِاِاِ،سایت ازدواج موقت صیغه نگار! چی سر بچه مردم آوردی؟

نگفتی جواب مادرش رو چی باید بدیم؟ بگیم پول و پله پسرت رو دزدیده خودشم داده دست اونوقت با این شکل و شمایل اومده ایران؟ سایت ازدواج موقت صیغه نگار رو برسون. همان لحظه انگار دنیا ایستاد. سایت ازدواج موقت نگار! چرا علی سایه نحسش را از زندگی من برنمیداشت؟ جلویش روی زمین زانو میزنم و با همان دستهای لرزان گردنش را که از من روی گردانده سمت خودم میچرخانم و فریاد میکشم. به من نگاه کن، خوب نگاه کن ببین چیزی از سایت صیغه موقت نگار باقی مونده؟

دوباره فریاد میکشم: اعصابی که از دست اون بی پدر مشت مشت میخوردم.

دسته دسته ریخت. پشتاز اون خرمن موهای مشکی ببین چی برام مونده؟ تمام موهام به خاطر قرصهای سرش هم ابرو و سایت ازدواج موقت نگار این رنگ و لعابی که تو به خاطرش خجالت میکشی به خاطر که اون بی همه چیز سرم آورد.

سایت همسریابی موقت صیغه نگار تو موندی جواب ننه ش رو چی بدی؟ پدرم متوجه حال غیر عادیم می شود. دستهایم را میگیرد و از زمین بلندم میکند اما دلم هنوز آرام نگرفته است. سرم را سمت مادر که دندانهایش را عصبی روی هم میفشارد بر میگردانم و دستهای لرزانم را به رخش میکشم.

مطالب مشابه