![آدرس سایت صیغه یابی آدرس سایت صیغه یابی](posts/2022/04/25/ksqe1r04yfa2cnskierj5bygjhzt7adblv8qcguh.jpg)
آب حمام بسته میشود، سایت همسریابی آغاز نو از حمام بیرون آمد. چشمانش دو دو میزند خانه اش دوخوابه بود چرا نمیرفت سرش را بر بالشتی بگذارد و به خواب برود که در دل مینالد خواب به خواب روم... کلافه دو دستش را به زانو تکیه میدهد و پنجه در موهای تاف خورده اش میزند. صدای لولای در را میشنود، در اتاق همسریابی موقت هلو باز میشود از روی مبل بلند میشود حال نوبت او بود که زیر دوش آب یخ با خودش اتمام حجت کند. برمیگردد و خشکش میزند. لباس ها در تن خوش استایل دختر همیشه رقاص، زار میزند اما دلش نمیخواهد چشم از آن شلختگی بردارد که عجیب دلبری میکند. اما دورادور هوای فندوق شکمش را داشت. تیشرتی که برای سایت صیغه یابی آستین سه ربع به حساب می آمد هم درون شلوار کر ده بود...
نگران بود جاوید با آن رنگارنگ ها بیش از پیش از همسریابی موقت هلو فراری شود
تیپ لشش را خودش خیلی میپسندید اما نگران بود جاوید با آن رنگارنگ ها بیش از پیش از همسریابی موقت هلو فراری شود اما نگاه زوم جاوید خبر از فراری بودن نمیداد. موهای خیسش را آزاد دورش رها کرده بود به طرف آشپزخانه قدم برداشت و به جاوید گفت: چایی داری؟ جاوید نشنید اصلا اینجا نبود. سایتهای صیغه یابی رایگان دوباره تکرار کرد و جاوید زمزمه کرد: روی کابینت کنار ماکروفر تو قوطی هست. سایت صیغه یابی به سرعت پیدایش کرد و کتری را که روشن بود زیادش کرد و چایی را دم کرد. باز به سالن برگشت دید که جاوید به طرف اتاق میرود و زمزمه اش را میشنود: یه دوش میگیرم. و منتظر حرفی از جانب سایتهای صیغه یابی رایگان نبود به طرف حمام رفت. روی تخت لباس عروس و تاجی را دید که امروز عروسش بر تن داشت. دلش داغ عاشقانه با دختر عمویش را داشت، با محرمش!
سایت همسریابی آغاز نو خود را با آشپزخانه سرگرم میکند
سایت همسریابی آغاز نو خود را با آشپزخانه سرگرم میکند باید همه چیز شسته شود، باید یک سرویس چینی بخرند باید دو دست فنجان و قندان بخرند خانه خیلی چیزها کم داشت برای دونفره بوده، برای عاشقانه زندگی را شروع کردن... یک طرف عشق بود و طرف دیگر فقط ترحم و مردانگی، عشقی درکارش نبود! صدای آب قطع میشود میخواهد برای خودش چایی بریزد، برای جاوید هم فنجانی درون سینی میگذارد. چایی میریزد و به سالن میرود. جاوید هم باز روی مبل های یشمی جا خشک میکند و تی وی را روشن میکند. سینی را روی میز میگذارد و لب باز میکند: مشکلی نداری من چند تا تیکه چیز برای خونه ات بگیرم ؟ یه تای ابرویش را بالا می اندازد و نگاهش میکند: چرا چیزی سرت نکردی سرما میخوری. انگار حرفش را نشنیده سایت صیغه یابی هم جوابش را میدهد: نه من عادت دارم، خونه ات خیلی گرمه. جاوید لب باز میکند: اول که خونه ات نه، خونمون. دوم هرچی میخوای لیست کن بگیرم. تو که نمیتونی بری بازار با اون بچه.
دلش گرم میشود مانند چایی بخار میکند چقدر آرام میگیرد که جاوید را دارد حتی جعلی حتی تقلبی، اما دلش گرم است. نه چیزایی که میخوام باید خودم بگیرم اگر خواستی بری بگیری خودم میام. زمزمه جاوید را میشنود: باشه هر طور مایلی. سایتهای صیغه یابی رایگان دست دراز میکند و فنجان چایی را برمیدارد جاوید نگاهش میکند و لب میشکافد: نمی گی برای اون بچه خطرناکه اونطوری میرقصی؟ لبش کج میشود: من تو رقص هیچی برام مهم نیست. جاوید نگاهش را روی صورت سایت همسریابی آغاز نو به دوران می اندازد و آهسته لب باز میکند: باید مهم باشه. ما برای اون اینجاییم سایت صیغه یابی حفظش کن. همسریابی موقت هلو پلک محکمی میزند عشقش بخاطر بچه اینجاست نه همسریابی موقت هلو. این که حقیقتی بود تلخ! خوب میدانست نیاز به یاد آوری نبود. سایتهای صیغه یابی رایگان چایی اش را میخورد و دیگر حرف نمیزند. جاوید هم فنجان برمیدارد و مزه میکند، چشم به تی وی میدوزد.