![آدرس سایت صیغه یاب هلو آدرس سایت صیغه یاب هلو](posts/2022/04/27/4sio2bcfgfmdlxykjczrirzpvnwk71uujlv3g95w.jpg)
پسر خوب ی به نظر میاومد البته آدمها رو نه توی یه نظر، بلکه توی سالها هم نمیشه خوب شناخت. هیکل و تیپ و قیافهی خوب ی داشت. تقریبا کارهای طرح رو انجام داده بودم و دو هفته ای دیگه باید کنفرانس میدادم اگه خوب بود، انتخاب میشد. تمام ذهن و فکرم درگیر اون بود. امشب هم که شب یلدا بود و ورود به پنل همسریابی موقت هلو همه رو دعوت کرده بود. با یاد شب یلداهای قبلی لبخندی زدم و بافت آستین م بلندکر رنگم که خطهای مشک ی داشت پوشیدم. بلندیش تا روی زانو بود و نیازی به شلوار نبود، فقط یه جوراب شلواری مشکی پام کردم و بعد از پوشیدن پانج جلوباز مشک یرنگم و شال بافتنی زغالی، به پایین رفتم. سوار ماشین شدم و طبق عادت همیشه من پشت فرمون نشستم. نمیدونم چرا امشب اصلا حالم خوب نیست. چرا مگه چیشده؟ هیچی. اما... ولش کن. منم اصلا حوصله این دورهمیهای مسخره رو ندارم. ببین دنیا چی شده که سایت صیغه یاب هلو به دورهمی میگه مسخره! کنار آپارتمان پارک کردم و پیاده شدیم. پا روی برفهای کنار جدول گذاشتیم و به سمت ساختمون حرکت کردیم.
ورود به پنل همسریابی موقت هلو در رو باز کرد
زنگ واحد ر و زدم که ورود به پنل همسریابی موقت هلو در رو باز کرد و گفت: خیلی خوش اومدید. مرسی. وارد خونه شدیم و هوای گرم تونست سرمای بیرون رو کم کنه. ورود به پنل همسریابی موقت هلو اشارهای به چکمه های ساق بلند چرم قهوهایرنگم کرد و گفت: نمیخواد دربیاری، راحت باشید. سایت صیغه یاب هلو هم چکمه های مشک یرنگش ر و درنیاورد و به سمت پذیرایی رفت. پانج و شالم رو به چوبلباسی آویزون کردم و درحالیکه به سمت پذیرایی میرفتم، موهای سوار کشیدهام رو باز و مرتب کردم. سلام و احوالپرسی با همه کردیم و روی مبل نشستیم. بچه ها میگفتن و میخندیدن فقط من و سایت صیغه یاب هلو آروم نشسته بودیم. سایت صیغه یاب هلو توی فکر بود و من احساس میکردم نفس کشیدن واسم سخته. بعد از شام، توی بالکن رفتم و نفس عمیقی کشیدم که گوشیم زنگ خورد. با دیدن اسم ثبت نام در سایت همسریابی هلو کالفه نفسم رو بیرون دادم. واقعا حوصله ی جوابدادنش رو نداشتم. نه تنها حوصله نداشتم باهاش حرف بزنم بلکه حوصله نداشتم به سوالهاش پاسخ ی بدم. کجام؟ چیکار میکنم؟
دوست داشتم برای ثبت نام در سایت همسریابی هلو باشم.
واقعا حس و حال اینکه بخوام زیر بار مسئولیتی مثل نامزدی یا ازدواج برم رو نداشتم، دوست داشتم برای ثبت نام در سایت همسریابی هلو باشم. انگار این سه سال ایتالیا خیلی تأثیر گذار بوده که همچین فکر ی کردم. پس چرا وقت ی با همسریابی هلو با عکس نامزد بودم، از این فکرها نداشتم و هر جایی که میرفتم ازش اجازه میگرفتم یا بهش خبر میدادم؟! با قطع شدن زنگ، گوشیم رو روی سایلنت گذاشتم و از بالکن خارج شدم. روی مبل تک ی نشستم و به حرفهای بیخود بچه ها گوش دادم. همسریابی هلو با عکس: بچهها چند لحظه اگه میشه اینجا جمع بشید.