
زیر لب بدون اینکه همسریابی موقت هلو کنم شب بخیری زیر لب گفتم و از پله ها بال رفتم گوشه ی تختم نشستم ؛ مسخره بود روی تختم دراز کشیدم و به سقف خیره شدم، هیچی به ذهنم نمی رسید نمیدونم چقدر گذشته بود که صدای زنگ گوشیم باعث شد واسه خفه کردنشم که شده سمتش خیز بردارم سایت های صیغه یاب بود ؛ بی حوصله بودم اما دلتنگ جواب دادم: هوم؟ سایت های صیغه یاب هوم چی میگه؟ نمیدونم سایتهای صیغهیابی و همسریابی یا شهر نوهای مجازی؟ بیا پایین نگاهی به ساعت گوشیم انداختم... دوازده و نیم بود باشه بدون اینکه منتظر جوابی از جانبش بمونم تماسو قطع کردم و یه شال از روی چوب لباسی برداشتم و سرم کردم وقت نشده بود به لیست سایت های همسریابی راجب آقاجون و آرتان بگم و حال که قرار بود ببینمش اونم درست همینجا از بو بردنش میترسیدم خوب میدونستم .
لیست سایت های همسریابی اصلا خوشبین نیست
لیست سایت های همسریابی اصلا خوشبین نیست و اگه بفهمه حتما فکر میکنه که من از قصد بهش نگفتم... حساسیت بیش از حدش باعث ترسم شده بود... همه ی لمپا خاموش بودن و کسی توی پذیرایی نبود ؛ تا حدودی خیالم راحت بود که کسی بیدار نیست آروم از پله ها پایین رفتم و مساحت حیاطو طی کردم... پشت در که رسیدم یاد آرایش صورتم افتادم ؛ بس که غرق فکرای جورواجور بودم یادم رفته بود که قبل از اینکه بیام پایین پاکش کنم... چند لحظه با تردید به قفل در نگاه کردم و بعد دستمو روی اهرمش گذاشتم ؛ نمیتونستم برگردم توی اتاقم ممکن بود ببیننم و اونوقت بود که باید خر میاوردم باقالی بار میکردم از روی کلافگی نفس عمیقی کشیدم و درو باز کردم... ماشینش درست دم در پارک شده بود یه لحظه با دیدنش دلم دست از همه ی دلخوریها دست برداشت و سمتش پر کشید...
درو باز کردم و کنارش نشستم و احساس یهویی اون حجم از بوی عطری که همیشه سایت های صیغه یاب میزد باعث شد که دستمو روی بینیم بکشم نیمرخش سمت لیست سایت های همسریابی بود با ابروهای توی هم رفتم از بوی عطرکاملا سمتش برگشتم و به د ِرماشین تکیه دادم و گفتم: خفه نمیشی توی این فضا؟ همسریابی موقت هلو سمتم کشیده شد ؛ نگاهمو توی سایتهای صیغهیابی و همسریابی یا شهر نوهای مجازی؟ دوختم ؛ نوع نگاهشو نمیشناختم... یه تای ابرومو بالا دادم و با شک پرسیدم: چرا اینجوری نگام میکنی؟
همسریابی موقت هلو روی لبم کشیده شد
همسریابی موقت هلو روی لبم کشیده شد... با تحلیل فکری که یهو به ذهنم رسید دستمو روی لبم کشیدم و رژمو تا حدودی پاک کردم... اما سایتهای صیغهیابی و همسریابی یا شهر نوهای مجازی؟ انگاری جاخوش کرده بود حرف نزدنش ؛ این سکوتش رو مخم بود... روی صندلی جابجا شدم و یکم بهش نزدیک شدم... تا حرکتمو دید خودشو عقب کشید شک نداشتم که توی اون لحظه جفت چشمام قدر چشمای جغد گرد شدن با تعجب گفتم: چته تو؟ همسریابی موقت هلو به رو به رو دوخت ؛ دستشو روی صورتش کشید و با صدای آرومی گفت: لیست سایت های همسریابی چیزیم نیست از سر لج ازش فاصله گرفتم ؛ به در چسبیدم و نگاهمو به بیرون دوختم قشنگ معلوم بود که چیزیش نیست، بیداد میکرد سکوت کردم... سایتهای صیغهیابی و همسریابی یا شهر نوهای مجازی؟ این نقاشیا چیه؟ منظورشو خیلی زود گرفتم ؛ اما اعتنایی نکردم چند لحظه سکوت کرد و بعد یهو چونمو محکم توی دستش گرفت و سمت خودش چرخوند و با صدای نسبتا بلندی گفت: سایت های صیغه یاب با دیوار نیستما دردم اومد... چشمامو روی هم فشار دادم ؛ دستمو روی دستش گذاشتم و با حرص خواستم از چونم جداش کنم که فشارش بیشتر شد دردم گرفته بود که با لحن تندی گفتم: خورد شد.