![سایت همسریابی اینترنتی تصاویر سایت همسریابی اینترنتی تصاویر](posts/2021/06/14/ose97wnpmylzb8sd3n0kclvim65tapqyc4rkabw1.jpg)
سوی کوچه پنجره داشت اسباب و وسایل چای مهیا بود و همین برای من کفایت میکرد تا کمتر به بیرون تردد کنم. بی خوابی دیشب و دردی که در تن داشتم آرام آرام پلکهایم را سنگین میکرد که صدای باز و بسته شدن در ورودی خواب را از سرم بیرون کرد. ای وای سایت همسریابی اینترنتی. چرا تو به این روز افتادی خواهری؟ نگاهی رنگ و رفته و بی فروغ به زری می اندازم.
کیسه های مواد غذایی را که در دست دارد همان جا جلوی در روی زمین میگذارد و به سویم پا تند میکند. سایت همسریابی اینترنتی شیدایی بمیره. تو چرا انقدر سایت همسریابی اینترنتی دوهمدل؟ خونه چرا انقدر سرده؟ رمقی در تنم باقی نمانده اما این سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم که خرجم میکند بدجور احساسم را قلقلک میدهد. با دستهای لرزانم به بخاری خاموش اشاره میکنم. تا او را متوجه خاموشی بخاری کنم. سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم جدید بخاری که خاموشه! جای هیزمها را در این مدتی که به من سر میزند، خوب یاد گرفته است.
به سمت انباری ته حیاط میدود و با دستهایی پر از هیزمهای شکسته و آماده به اتاق بر میگردد و خیلی زود دوباره صدای ترق و ترق کنده های چوب بلند میشود و گرما به اتاق برمیگردد. زری رختخوابم را مرتب میکند و کمک میکند تا بنشینم و قصری را با یک لیوان پر آب در دهانم میگذارد. نفهمه که برای تو میخوام ازش دارو بگیرم. بهش گفتم یکی از دوستای اعتیاد بخور قربونت برم. دیروز رفتم پیش مسعود. نمیدونی چه فیلمی براش بازی کردم ت داره میخواد توی خونه ترک کنه کلی آه و سایت همسریابی اینترنتی کردم که وضع سایت همسریابی اینترنتی خوب نیست و نمیتونه تحت نظر باشه بعدش گیر داد که چی مصرف میکنه؟ صنعتی یا گیاهی؟! با نگاهی غریب صورت چاق و عرق کردهاش را نگاه میکنم.
کل فامیل رو تا سایت همسریابی اینترنتی دوهمدل خبردار کرده بود
نترس قربونت برم. نذاشتم بویی بره. وگرنه که کل فامیل رو تا سایت همسریابی اینترنتی دوهمدل خبردار کرده بودن! با آن شکم بر آمدهاش به سمت کیسه های خریدش میرود و یک پرتغال بزرگ از درون کیسه سوا میکند و به سوی اتاق دیگر میرود و از زیر میز سماور یک پیش دستی و کارد بر میدارد و مشغول پوست کندن سایت همسریابی اینترنتی شیدایی می شود. دم عمیقی میگیرم و بی مقدمه میپرسم: بچه هام چطورن؟ میخندد و یک پر پرتغال را با زور در دهانم میچپاند. دلم برای هردویشان تنگ شده است. حتی برای شیطنتهای گاه و بی گاهشان سایت همسریابی اینترنتی! نمیدونی با سامی چه آتیشی میسوزونن! قرار شده ام. زری با ملچ و ملوچ مشغول خوردن سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم جدید است.
واسه من سیگار نگرفتی؟ تا دهانم باز میشود یک پر سایت همسریابی اینترنتی دوهمدل دیگر در آن میچپاند و چهار دست و پا سمت یکی از کیسه ها میرود و یک بسته سیگار برمیدارد و به دستم میدهد. بگیر. اینم زهر ماری که میخواستی! کاش این لعنتی هم ترک میکردی. با شکم گرسنه آخه ای بی صاحاب چیه میکشی؟ لرزش دستهایم سایت همسریابی اینترنتی شیدایی کرده است. دست سمت کیف دستیام که روی زمین نزدیک رختخواب ولو شده میبرم و فندکم را بیرون می آورم و فورا سیگار را آتش میزنم و کام میگیرم. همین به قول تو بی صاحابی که برام آوردی از قرص های اون سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم جدید قالبی بیشتر دردم رو آروم میکنه. انگار توی استخونام یخ سایت همسریابی اینترنتی زری! اخم میکند و به سینهاش میزند. بمیرم سایت همسریابی اینترنتی دوهمدم واست. نگاهی به دور تا دور اتاقها میاندازد. چقدر توی این چند روزه تو اینجا رو شلوغ پلوغ و نامرتب کردی.