صدای سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین عصبی بود ولی از اینکه حرف زده بودم یه خورده آروم شده بود منظورت چیه؟ کمی پا به پا شدم نگاهی به اطراف انداختم می تونم بشینم سر تکون داد ولی اخمش باز نشد با سر به تخت اشاره کرد و گفت بشین می خوام بدونم چی باعث شده از قوانینی که گذاشتم سرپیچی کنی؟ روی تخت نشستم و یه خورده توی جام جابه جا شدم داشتم وقت می کشتم آره از قوانینش سرپیچی کردم خودشه قوانینش می گفت عشق و عاشقی تعطیل ملاقات و شماره تلفن تعطیل یک لحظه احساس کردم تنها راه نجاتم همینه باید قانعش کنم با همین راه نگاهمو دوختم به دستام
می خواستم با سایت همسریابی بزرگترین همسر چت کنم
با مظلوم ترین لحن ممکن گفتم من می خواستم با سایت همسریابی بزرگترین همسر چت کنم و دوباره مکث کردم داشتم به خودم وقت می دادم که بقیه داستانو بسازم نمی دونستم اینکه اسم سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر اوردم درسته یا نه ولی خوب بهتر بود ریسک نمی کردم شاید دروغم رو می شد شاید چیزای دیگه ای هم توی لپ تاپش داشت شاید مکالمه بین ما دو تا رو خونده بود سر تا تهش بزرگترین سایت همسریابی وقتی دید ساکتم دوباره با تحکم گفت چرا نسیه حرف می زنی؟ چی می خواستی به سایت همسریابی بزرگترین همسری بگی که من نباید می دونستم سایت همسریابی بزرگترین همسر به چه خفتی افتادم چشمامو به هم فشردم و لب باز کردم ازش خوشم اومده بود می خواستم بهش بگم احساس می کردم اونم منو دوست داره می خواستم یه قرار بذارم ببینمش شما گفته بودین عشق و عاشقی تعطیل پرید بین حرفم باید باور کنم؟
سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترینو بذارم
دستامو توی هم پیچوندم و سعی کردم لحنم متقاعد کننده باشه سعی کردم واقعا سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترینو بذارم جای سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین می خوای الان براش پیام بذارم ببینین راست می گم اون روز که رفتم خرید توی پاساژ قرار گذاشتیم ولی نیامد یا شایدم من نتونستم پیداش کنم چون اون دوتا قول تشن همراهم بودن جلو نیومد می تونین از اون دوتا هم بپرسین که یه دفعه پشیمون شدمو اومدم سایت همسریابی بزرگترین همسر از اون روزم دیگه باهاش چت نکردم خودتون می تونین چک کنین اینجای حرفم که رسید سایت همسریابی بهترین و بزرگترین همسر محکم روی میز کوبید و گفت چطور تونسی سایت همسریابی بزرگترین همسر چطور ؟مگه من نگفته بودم