با شناخت اندکی که از سایت همسریابی معتبر ایران داشتم و سایت همسریابی معتبر ایرانی حاصل همان ده روز تعطیالت در بارسلون بود فهمیده بودم که او مرد مهربان و نجیبی بود، به موقع شوخ بود و زمان ی هم به الک خودش فرو میرفت و نسبت به جنس مخالف بسیار محافظه کار بود، شبیه پسر های مخ زنی که اطرافم به وفور یافت میشد نبود...
سایت همسریابی معتبر در ایران بود اما عقلم سعی داشت
قلبم از اینکه به سایت همسریابی معتبر ایرانیان مقیم امریکا توجه نشان داده بود در سایت همسریابی معتبر در ایران بود اما عقلم سعی داشت چیز دیگری را به من یاداوری کند سرم را بلند کردم نگاهش کردم او هم سرش را چرخاند و نگاهمان درهم پیچید چشمهای عسلی اش گیرایی خاصی داشت، سایت همسریابی معتبر ایرانی که فکرش را میکنم همین چشمها بودند که کار دست قلبم دادند شیطنت مردانه ای که در چشمانش بود قلبم را بیشتر زیر و ر و میکرد نگاهم را گرفتم و گفتم: فکر نمی کردم امشب توی شو ببینمتون خندید و گفت: چرا ؟
سایت همسریابی معتبر ایرانیان خارج از کشور جدی پرسید
مگه من خواهر مادر ندارم ؟ لحنش مرا به خنده انداخت و سایت همسریابی معتبر ایرانیان خارج از کشور جدی پرسید خیلی وقته ایلماز میشناسی ؟ حدودا شش ساله حتما خیلی با هم صمیمی هستین که بهت لباس بر ند خودشو هدیه میده لبخندی زدم و گفتم: آره خیلی با سایت همسریابی معتبر ایران صمیمی هستیم یه روزگاری مدلش بودم برگشت، دقیق نگاهم کرد و گفت: سایت همسریابی معتبر در ایران چی ؟ خندیدم و گفتم: اگر بودم که باید امشب منو روی استیج می دیدین سرش را تکان داد و من گفتم: سایت همسریابی معتبر ایرانیان مقیم امریکا همون موقع مدلینگ رو گذاشتم کنار یکدفعه چرخید و با دقت بیشتری نگاهم کرد چرا ؟ نگاهم را از نگاه خیره اش گرفتم و گفتم: میشه سایت همسریابی معتبر ایرانی سوالتون رو جواب ندم ؟
اگر بگم نه ؟ شانه سایت همسریابی معتبر در ایران انداختم خب منم جوابتون رو نمیدم با صدای بلند و تخسی گفت: خیلی خب سر پایین انداختم و آهسته خندیدم لباس اهدایی مورات را باال نگه داشتم، یک تمام لمه دکلته با رنگ آلبالویی فوق العاده لباس را پوشیدم و زیپ مخفی اش را به سخت ی بستم خواسته بود لباس را در شب اختتامیه بپوشم من هم اطاعت کرده بودم جلوی آینه نشستم تا آرایش مختصری انجام دهم که رویا تماس گرفت، تماس را وصل کردم و گوشی را تکیه به آ ینه رو به رویم گذاشتم سالم کردم و سایت همسریابی معتبر ایرانیان خارج از کشور بدون اینکه جواب سالمم را بدهد.
یغش را به خورد گوشم داد و با ذوق به لباس تنم اشاره کرد و گفت: خیلی خوشگله، معرکه اس سایت همسریابی معتبر ایران آره کار مورات حرف نداره پاشو برو عقب کامل ببینمش بلند شدم چند قدم عقب تر ایستادم و رویا بازهم جیغ کشید و گفت: عالیه خیلی به تنت میاد دامن لباس را جمع کردم و روی صندلی میز آرایش نشستم و کمی کرم به صورتم زدم و گفتم: رویا تو می دونست ی برهان اینجاست ؟
آره دیدیش ؟ کرم را روی صورتم ماساژمی دادم و گفتم: آره دیدمش چرا بهم نگفت ی ؟ سایت همسریابی معتبر در ایران چه فرق ی به حالت میکرد ؟ چشم غره ای حواله اش کردم و گفتم: یعنی تو نمی دونست ی برای شو اومده سایت همسریابی معتبر ایرانی ؟ مگه سایت همسریابی معتبر ایرانیان مقیم امریکا مدیر برنامه شم ؟ من فقط از سایت همسریابی معتبر ایرانیان مقیم کانادا شنیدم داره میره ترکیه همین ریمل را برداشتم کمی به مژه هایم کشیدم، رویا گفت: چیزی نیست که بخوای به من بگی؟