ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
40 ساله از مشهد
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
37 ساله از بوشهر
تصویر پروفایل نسترن
نسترن
49 ساله از تهران
تصویر پروفایل مانا
مانا
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
29 ساله از شیراز
تصویر پروفایل آرش
آرش
43 ساله از سمنان
تصویر پروفایل امیر عباس
امیر عباس
39 ساله از اراک
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
25 ساله از کرج
تصویر پروفایل مجید
مجید
44 ساله از ورامین
تصویر پروفایل وحید
وحید
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
40 ساله از تهران

سایت همسر یابی اغاز نو

همسر يابي آغاز نو اون به اندازه ی کافی دهنش باز هست. میدونم ولی حوصله ندارم. همسر یابی اغاز نو منتظرته، گناه داره.اذیتش نکن. من اذیتش نکردم، اتفاقی نیفتاده

سایت همسر یابی اغاز نو - همسر یابی


تصویر همسر یابی اغاز نو

یکی دوروز بعد از اون ماجرا سهیالبه دیدنم اومد و ازم خواست که باهاش برم بیرون، منم که می دونستم هدف از این بیرون رفتن چیه، بهانه ی درس و امتحان رو گرفتمو باهاش نرفتم باید خودش می اومد منت کشی.دل من هیچ جور دیگه ای راضی نمیشد. شب جمعه بود.تو اتاقم بودمو مشغول جابجا کردن جزوه هام بودم که زنگ خونه رو زدن.بی توجه به سرو صدای همسریابی یابی آغاز نو به کارم ادامه دادم.

میثاق به اتاقم اومد و گفت: بیا پایین، عمو اینا اومدن. من حوصله ندارم. زشته هستی.سوژه نده دست همسر يابي آغاز نو اون به اندازه ی کافی دهنش باز هست. میدونم ولی حوصله ندارم. همسر یابی اغاز نو منتظرته، گناه داره.اذیتش نکن. من اذیتش نکردم، اتفاقی نیفتاده بود که بخوایم قهر کنیم. تو بیا پایین.جون میثاق! باالخره تسلیم شدم و گفتم: باشه تو برو منم چند دقیقه ی دیگه میام. لباس مناسبی تنم کردم و خرامان خرامان از پله ها پایین اومدم. عمو همسر يابي آغاز نو با دیدن من، گل از گلش شکفت و از جاش بلند شد. همه به تبعیت از عمو به احترام من بلند شدن.با همه سالم و احوالپرسی کردم.

عروس سايت همسريابي اغاز نو سهیل شدی

با همسر يابي آغاز نو هم همینطور اما خیلی عادی.نه لبخندی درکار بود نه نگاه خیره ای.عمو دستمو گرفت و گفت: چطوری عروس سايت همسريابي اغاز نو سهیل شدی، خبر نمی گیری. چیزی نگفتم، منو با خودش به سمت سایت همسر یابی آغاز نو برد و کنار شاهرخ نشوند و گفت: گل و شیرینی آوردیم برای منت کشی.

همسریابی یابی آغاز نو بگو

همسریابی یابی آغاز نو بگو این پسر چه غلطی کرده که باهاش قهری تا حسابشو برسم.

نگاه گذرایی به همسر یابی اغاز نو انداختم.احساس کردم یه کم الغر شده. نقطه ضعفشو پیدا کرده بودم، از این به بعد هر وقت خواستم آزارش بدم باهاش قهر می کنم. از این فکر خنده م گرفت و گفتم: هیچی. همسر يابي آغاز نو هیچ غلطی نکرده که یه هفته س باهاش حرف نمیزنی؟ تو این یه هفته با آدمای این خونه هم حرف نزدم چه برسه به همسر یابی اغاز نو که تو این خونه نیست ستار-آخ قربون عروس گلم برم من.هدف اصلی برای اومدن به اینجا روشن کردن تکلیف شما دوتا بود.تقویم بیارین که تاریخ عروسی رو مشخص کنیم تا دیگه جدا از هم نباشین.

عمو که با سیاست می خواست حرفشو پیش ببره، درست دست گذاشت رو مسئله ای که سایت همسر یابی آغاز نو ازش فراری بودم.یهو حرارت بدنم باال رفت، احساس کردم دارم خفه میشم با دستپاچگی گفتم: منظور من این نبود؟ عمو با تعجب نگام کرد و گفت: یعنی چی؟ یعنی اینکه من برای عروسی آمادگی ندارم. سايت همسريابي اغاز نو کی آمادگی داری عزیزم؟ حداقلش باید تا پایان امتحانات ترم صبر کنین.یعنی تا آخر خرداد. شکیبا که تا اون موقع زبون به دهن گرفته بود و چیزی نگفته بود، با غیظ گفت: یعنی میخوای تاآخر ول بگردی؟ با جدیت گفتم: مگه تو خودت یه سال ول نگشتی؟ سالن تو سکوت عجیبی فرو رفت، سايت همسريابي اغاز نو که از جواب سایت همسر یابی آغاز نو یکه خورده بود، ساکت شد و دیگه چیزی نگفت.همسر یابی اغاز نو هم بالفاصله از ساختمون بیرون رفت.با کلی ادا و اشاره از مامان و میثاق از جام بلند شدم و دنبالش رفتم.تو سکوت، روی تاب نشسته بود و به آسمون خیره شده بود.خیلی آهسته بهش نزدیک شدم و با یه همسر یابی اغاز نور محکم به تاب غافلگیرش کردم و با خنده ای ساختگی گفتم: فکر کردم اومدی

مطالب مشابه