ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل رضایت
رضایت
38 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیرحسین
امیرحسین
28 ساله از ورامین
تصویر پروفایل کبری خانم
کبری خانم
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل نازنین
نازنین
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرش
آرش
43 ساله از سمنان
تصویر پروفایل آریا
آریا
40 ساله از کرج
تصویر پروفایل نسیم
نسیم
43 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل نازی
نازی
45 ساله از تهران
تصویر پروفایل حامد
حامد
33 ساله از شیراز
تصویر پروفایل پانیذ
پانیذ
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل بیتا
بیتا
39 ساله از تهران

سایت ورود به شیدایی

حالا درسته جوونه یا خطایی کرده و پشت میکروفون فروشگاه حرف زده ولی خب هرکسی شیطنت های خودشو داره پسر جان دستشو گذاشت روی شونه ی ورود به سایت شیدایی و ادامه

سایت ورود به شیدایی - شیدایی


لینک ورود به شیدایی

 ورود به سایت همسر یابی شیدایی رو گرفت و رفت و متوجه من نشد. رفتم داخل اتاق. خب حالا، ورود به شیدایی خان خودت خواستی. رفتم سمت میکروفون و روشنش کردم و دوبار زدم روش تا مطمئن بشم کار میکنه و گفتم: سلام به تمامی خرید کنندگان فروشگاه. خواستم یه موضوعی و بهتون اطلاع بدم. دوست دارانی که طرفدار آقای ورود به سایت شیدایی کاشی شاخ معروف که البته زیادم شاخ نیست، اینستاگرام هستن. باید یه چیزی و اعلام کنم خدمتشون که (میدونید که چیو گفت) بعله و میخواستم بگم که... که یهو یه دستی ورود به سایت ازدواج شیدایی و با ورود به صفحه سایت شیدایی میکروفون و خاموش کرد.

ورود به پنل همسریابی شیدایی این مسخره بازیا چیه

ورود به شیدایی با حرص و صدای بلند صفحه ورود به سایت شیدایی گفت: ورود به پنل همسریابی شیدایی این مسخره بازیا چیه؟ دستمو گرفت و بلندم کرد و همونطور که داشتم دستمو از تو دستش میکشیدم بیرون گفتم: خب، خودت گفتی باید به همه توضیح بدی. ورود به سایت شیدایی همسریابی با ورود به صفحه سایت شیدایی محکم منو کوبوند به دیوار و گفت: حدیث، صفحه ورود به شیدایی، حدیث، بس کن انقد رو اعصاب من راه نرو خواست ادامه ی حرفشو بزنه که پیرمرده صفحه ورود به شیدایی داخل و با تعجب نگاه ما دوتا کرد.

ورود به سایت شیدایی نمیشه فکر بد کرد

خب معلومه که با اون قیافه ی مثل گاومیش عصبی ورود به سایت شیدایی نمیشه فکر بد کرد ورود به سایت ازدواج شیدایی سمت ما که ورود به شیدایی سریع دستشو از یقهم جدا کرد و هیچی نگفت که پیرمرد گفت: حالا درسته جوونه یا خطایی کرده و پشت میکروفون فروشگاه حرف زده ولی خب هرکسی شیطنت های خودشو داره پسر جان دستشو گذاشت روی شونه ی ورود به سایت شیدایی و ادامه داد: آدم که نباید با نامزدش اینطوری حرف بزنه با چشمای گشاد شده زمین و نگاه کردم. به جان خودم این سمعک لازمه. یکم هم ورود به سایت شیدایی رو دعوا کرد که انقد ذوق زده شدم که میخواستم جیغ بزنم ورود به سایت شیدایی همسریابی شرمنده شده بود انگار.

از فروشگاه اومدیم بیرون و سوار ماشین شدیم که ورود به شیدایی گفت: خواهش میکنم قبل از اینکه بخوای همچین دیوونه بازیای دربیاری بهم بگو قبلش و انقد منو عذاب نده تو آخر منو دیوونه میکنی هیچی نگفتم و فقط خندیدم. توی راه خونه بودیم که یاد حرف پیر مرده افتادم. نامزدت؟ اصلا خنده دار ترین جک سال بود. ولی یهو خندم قطع شد. یه لحظه فکرم رفت سمت اینکه من بشم نامزد ورود به سایت شیدایی همسریابی.

مطالب مشابه