ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مصطفی
مصطفی
35 ساله از تهران
تصویر پروفایل باران
باران
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل بهنام
بهنام
35 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل سوزان
سوزان
29 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهرداد
مهرداد
64 ساله از آستارا
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
34 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
36 ساله از زرند
تصویر پروفایل سمیه
سمیه
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل پریناز
پریناز
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل سمیرا
سمیرا
40 ساله از شیراز
تصویر پروفایل علی
علی
22 ساله از شهرکرد
تصویر پروفایل حسین
حسین
39 ساله از شیراز

شبکه اجتماعی همسریابی دوهمدل چگونه است؟

شبکه همسریابی دوهمدل : نمیشه گفت، بعدشم تو که داری بازش میکنی، دیگه چرا میپرسی؟ ولی صبر کن، قبلش بگو آشتی کردی نگاهش کردم. حیف که شبکه اجتماعی دو همدل

شبکه اجتماعی همسریابی دوهمدل چگونه است؟ - همسریابی


لینک شبکه اجتماعی همسریابی دوهمدل

تازه بچه پرو هنوز عیدی منو نداده میاد به شبکه اجتماعی دو همدل میگه فکرامو کنم بعد بهت میدم مگه میخوای جواب خواستگاری بدی که میخوای فکر کنی؟ ببین ما عاشق چه بچه پرویی شدیم؛ هعی بابام دیروزگفت که دیگه سه فروردین که میشه پس فردا، میخوان برن شیراز و من بدبختو هم همراه خودشون ببرن اوج بدبختی اینجاست که هرکاری کردم تا راضی بشن من بمونم، یه نه محکمی گفتن و راضی نشدن مامان بابای شبکه اجتماعی همسریابی دوهمدل فعلا در حال تلاشن تا ببینن میتونن راضیشون کنن، یا نه امیدوارم که بتونن...من اگه پس فردا از شبکه اجتماعی همسریابی دوهمدل چیست؟

حال من و شبکه همسریابی دوهمدل  گرفتس

جدا بشم دیوونه میشم فعلا هم سر همین قضیه حال من و شبکه همسریابی دوهمدل  گرفتس ولی به روی خودمون نمیاریم. با صدا زدنای شبکه اجتماعی همسریابی دوهمدل چیست؟ به خودم اومدم. متعجب نگاهش کردم که گفت: ببینم، قهری؟ سری به معنای آره تکون دادم و نگاه رو به روم کردم که معلوم بود اونم زل زده به من بعد چند ثانیه گفت: خیلی خب، پس حداقل در داشبورد و باز کن. شونه ای بالا انداختم و به شبکه اجتماعی دو همدل چه ای گفتم که گفت: پس یعنی عیدیت و نمیخوای؟ بازش کن. نیم نگاهش بهش انداختم و حالت بی تفاوت به خودم گرفتم ولی توی دلم عروسی بود که میخواست بهم عیدی بده شبکه اجتماعی همسریابی دوهمدل: هرچی داخلشه رو دربیار. سریع در داشبورد و باز کردم و هرچی برمیداشتم اسمش و بلند میگفتم و نگاهی هم به شبکه همسریابی دوهمدل  میکردم.

نیم نگاهی هم به شبکه اجتماعی همسریابی دوهمدل چیست؟ مینداخت

که همینطور که داشت رانندگی میکرد نیم نگاهی هم به شبکه اجتماعی همسریابی دوهمدل چیست؟ مینداخت پول...چند تا از این شکلات کیتکتایی که تو دوست داری...یه بطر ِی آب...کیف مدارکت...دسته کلید، کلید خونه مجردی خودت، کلید خونه مجردی ممد و متین و اون سه تا اسکل (منظورش مهراب و ممد رضا و رضاعه). ..کلید خونه ی خودتون...ساعتت... و... اخم پنهونی کردم و یه جعبه ی کادو پیچ شده رو برداشتم و با تعجب سمت شبکه اجتماعی همسریابی دوهمدل گفتم: یه جعبه ی کادو پیچ شده؟ نگاهم کرد و با لحن خاصی گفت: خب، بازش کن، عیدیت همینه بقیه ی چرت و پرتا رو ریختم داخل داشبورد و درش و بستم. با ذوق و شوق شروع کردم باز کردن جعبه و بدون اینکه نگاه شبکه همسریابی دوهمدل  کنم گفتم: آقای کاشی، میشه بگید داخلش چیه؟

شبکه همسریابی دوهمدل : نمیشه گفت، بعدشم تو که داری بازش میکنی، دیگه چرا میپرسی؟ ولی صبر کن، قبلش بگو آشتی کردی نگاهش کردم. حیف که شبکه اجتماعی دو همدل خیلی بچه ی دل رحمیم، سری تکون دادم و با لبخند گل گشادی گفتم: چون عیدیمو هم دادی، آشتی بعدم آخرین کاغذ کادوی جعبه رو پاره کردم. اه چقدر کاغذ کادو پیچیده دورش با چیزی که دیدم دهنم وا موند حیرت زده نگاه شبکه اجتماعی همسریابی دوهمدل کردم که با خنده گفت: چرا اینطوری نگاهم میکنی؟ اینم عیدیای بود که میخواستی.

مطالب مشابه