
بدون مکث روی شماره ی عضویت در سایت همسریابی بهترین همسری اوکی کرد و کنار گوشش قرارداد، صدای بوق های آزاد پشت هم برایش طولانی تر از هر زمانی بو.د جونم رادی بگو؟ با صدای لرزان جواب داد. آقا عضویت در سایت همسریابی بهترین همسر توران81 منم رها، ثبت نام در سایت همسریابی بهترین همسر حالش خرابه، کنار خیابونیم تو رو بیایید عضویت در سایت همسریابی بهترین همسر... هق هقش اجازه ی ادامه ی حرفش را نداد. یا علی چی شده رها درست حرف بزن، ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر چی شده بگو ببینم مگه مهمونی نبودید چی شد؟
رها به سختی بغضش را قورت داد. یک جایی رفتیم بعد مهمونی، یک طلا فروشی سمت خسروی. بعدش یک نفر بهش زنگ زد، نمی دونم چی گفت ولی ثبت نام در سایت همسریابی بهترین همسر فقط داد می زد آنا رو چیکارش کردی. آخرم کلی فحش داد به طرف پشت خط، بعدشم حالش خراب شد کنار ماشین روی زمین نشسته تو رو بیایید
عضویت در سایت همسریابی بهترین همسری من می ترسم
آقا عضویت در سایت همسریابی بهترین همسری من می ترسم عضویت در سایت همسریابی بهترین همسر.... سر باغ ملی پارک کرده، کنار جنت باشه باشه آروم باش فقط آدرس دقیق رو بده الان کجایید؟ اومدم بیست دقیقه دیگه اونجام. رها کنار ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر روی زمین نشست. داداش زنگ بزنم اورژانس؟
رنگ به رو نداری. خوبم رها بی خودی شلوغش نکن، چرا زنگ زدی عضویت در سایت همسریابی بهترین همسر توران81 من حالم خوبه. با این حالت نمی ذارم رانندگی کنی بشین تا شهرام برسه طولی نکشید که عضویت در سایت همسریابی بهترین همسرا هم رسید بدو بدو از تاکسی پیاده شد و به سمت شان آمد، رها اشک هایش را پاک کرد و سالم داد، شهرام سری تکان داد و کنار ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر نشست. ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر چی شده هیچی ب خوبم رها بی خودی شلوغش کرده. الان داشتم بلند می شدم بریم تو چرا به حرفش کردی اومدی؟ شهرام دستش را پشت شانه های رادوین گذاشت. رنگ به رو نداری مرد حسابی چیشده؟رها می گه طلافروشی بودی. رفتی پیش بابای آنا؟ چی بهت گفت ریختی بهم. سکوت ثبت نام در سایت همسریابی بهترین همسر را که دید شانه های رادوین را تکان داد.
بین دستان عضویت در سایت همسریابی بهترین همسرا بیرون کشید
باتوام عضویت در سایت همسریابی بهترین همسر اون تلفن کی بوده که حالت رو این جوری کرده آنا حالش خوبه؟ رادوین خودش را از بین دستان عضویت در سایت همسریابی بهترین همسرا بیرون کشید. وای شهرام چقد سوال جواب می کنی خوبم، کمکم کن پاشم بریم خونه. رها صندلی عقب نشست و ثبت نام سایت همسریابی بهترین همسر و شهرام جلو. عضویت در سایت همسریابی بهترین همسری همان طور که استارت می زد گفت: نمی خوای بگی چی شده، نگو فقط بگو حال آنلی خوبه؟ رها کنجکاوانه در دلش التماس می کرد ثبت نام جدید سایت همسریابی بهترین همسر جواب دهد تا بفهمد آنلی کیه؟ خوب؟!. . .سپهر عوضی هرطور خواسته از خجالتش در اومده، آنلی من معلوم نیست تا الان چندبار مُرده و زنده شده.
عضویت در سایت همسریابی بهترین همسرا دستش را روی فرمان کوبید. به باباش گفتی یا نه؟ گفتی چه آبرو ریزی امروز راه انداخته داماد با شخصیتش؟ متهمم کرد به بی ناموسی، دسته چک در آورده بهم می گه بنویس مبلغت رو....هیچی نپرس دیگه سرم داره می ترکه. رها که پیاده شد هزاران سئوال حل نشده در ذهنش بود. حدس می زد چه خبر است اما نمی توانست باور کند، برادرش دنبال دختری شوهر دار باشد! سرش را محکم تکان داد تا افکار مسخره رهایش کند. سرش را از شیشه ی ماشین داخل برد. عضویت در سایت همسریابی بهترین همسر نمی آیی خونه؟ نه رها تو برو خونه، من صبح میام شب بخیر. روبه کرد و گفت: برو خونه ی تنهایی هام می خوام تنها باشم.