موسسه ازدواج موقت مروارید با سینی جوجه و کوبیده ها از سالن خارج شد موسسه ازدواج موقت کوثر که از شدت خنده چهره اش قرمز شده بود گفت: بفرمایید چاییتون سرد شد استاد لیوان چای را سرکشید موسسه ازدواج موقت ثامن با لحن کودکانه گفت: اگه گفتید شام مخصوص امشبم چیه؟ استاد لبخندی زد: فقط بگو ته چینه! درسته یدونه ای!
موسسه ازدواج موقت لطفی از جا برخاست
با لبخند گشادی گفت: میدونم موسسه ازدواج موقت لطفی از جا برخاست و گفت: شرمنده من برم اگه جوجه ها آماده شده از موسسه ازدواج موقت مروارید بگیرم استاد از جا برخاست و گفت: من میرم تو بشین موسسه ازدواج موقت کوثر که حسابی تعجب کرده بود گفت: باشه! پس بی زحمت سینی گوجه رو هم ببرید استاد سینی گوجه را از روی اپن برداشت و به حیاط رفت آریا در افکارش غوطه ور بود که با حس حضور کسی که خیال کرد موسسه ازدواج موقت لطفی است, با لبخند سرش را بالا آورد که با دیدن چهره جدی و خشک استاد غافلگیر شد بعد از مکث کوتاهی نگاه از استاد گرفت و به جوجه های روی منقل داد
موسسه ازدواج موقت مروارید شکست
سکوت سنگین بینشان را موسسه ازدواج موقت مروارید شکست و گفت: خیلی خوشحالید که تونستید رابطه بین من و موسسه ازدواج موقت ثامن رو کم رنگتر کنید درسته؟ خب البته زیادم موفق نبودم تو پررو تر از این حرفایی! اگه من با برنامه ریزی کاری کردم که موسسه ازدواج موقت لطفی نتونه باهات بیاد بیرون ولی خبراشو دارم تو هر روز به صرف عصرونه اینجا هستی چرا موفق نبودید؟اتفاقا خیلیم موفق بودید هر پنجشنبه بجای من, شما باهاش رفتید باغ رضوان! هر وقت از موسسه ازدواج موقت لطفی خواستم بیاد آپارتمانم یا مرکز مشاورم یا بریم بیرون با هم قدم بزنیم شما با حضورتون مانع شدید یا خونه بودید.
پیش موسسه ازدواج موقت کوثر بودید
پیش موسسه ازدواج موقت کوثر بودید, یا اون خونتون بود, یا قبال دعوتش کرده بودید بهت گفته بودم بهش نزدیک نشو بهت گفته بودم حواسم بهت هست بهت گفته بودم اگه ببینم پاتو از گلیمت درازتر کردی وارد گود میشم از عذاب دادن من لذت میبرید؟از اینکه میبینید برای بودن با موسسه ازدواج موقت ثامن بال بال میزنم و شما هر بار مانع میشید لذت میبرید؟ نه! اصلا! این به قول خودت بال بال زدن برای دیدن موسسه ازدواج موقت کوثر چه فایده داره جز اینکه وقتی برات تکراری شد بذاریش و بری؟