![آدرس شرکت صیغه موقت آدرس شرکت صیغه موقت](posts/2021/10/24/axbbqr4u1r89wk0dyzvpfkcgcoinuphej52ysoxg.jpg)
هامون و زیبا.... آره دقیقا. والبته پدراشونم. واخماشو کرد تو همو گفت واحساس میکنم خیلی اتفاقای دیگه... موسسه ازدواج موقت کوثر: پس داداشم چی. آها مهم ترین قسمت ماجرا اینجاست که آقای. ..شرکت های صیغه موقت. ..مدرس....داره برمیگرده. من اون لحظه برق سه فاز. تموم بدنم یک باره گرفت. استرس کل دنیا ریخت تو قلبم. یه حسی بود دیوونه کننده. ازش دلگیر بودم.
احسان: آنا خوبی؟چیه رنگ از روت پرید؟ تمام اعصابم بهم ریخت. بشقابو پس زدم و و سرمو بین دستام گرفتم. سرمو برداشتم و با بغض توی گلوم گفتم تو چی میگی سایت رسمی صیغه ایرانیان؟ شرکت صیغه موقت داره میاد. کجا داره میاد؟ میاد که چی بشه. احسان: آنا میفهمی داری چی میگی شرکت های صیغه موقت. ..شوهرت... هیچ نصبتی بامن نداره. تا حالا کجا بوده ها.پاشدم کنار میز وایستاده بودم. درسته داد میزدم اما داد زدنم از رو درد بود از رو التماس و زجه بود.آروم تر ادامه دادم. هه. ..پس بخاطر من نیومده....
الان واسه دلم دیره سایت رسمی صیغه ایرانیان.
الان واسه دلم دیره سایت رسمی صیغه ایرانیان. خیلی دیره البته شاید بخاطر دل منم نیومده باشه. داشتم میرفتم که از آشپزخونه خارج شم. که چیزی یادم افتاد. برگشتم سمتشونو با بغضی که اونقدر فرو رفته بود ک شده بود یه استخون تو گلوم باعث گرفتن صدام و لرزشش شده بود. با...با هردوتاتونم این آدرس جدیدمو هیچ کس جز شما دوتا نداره... هیچ وقت. .. به هیچ عنوان... آدرس منو به شرکت صیغه موقت ندین....
موسسه ازدواج موقت کوثر هیچ وقت.
موسسه ازدواج موقت کوثر هیچ وقت. ....هیچ وقت خواهری آدرسمو به شرکت صیغه موقت نده... رفتم تو پذیرایی نشستم زشت بود اگه میرفتم تو اتاق.اونام انگار غذاشونو نخوردن. چون صدای برداشتن ظرفا میومد. گوشیمو گرفتم دستمو شروع کردم باهاش ور رفتن نمیخواستم سایت رسمی صیغه ایرانیان دستمو بخوونه. همین که رمز گوشی رو باز کردم عکس تکی شرکت های صیغه موقت جلو چشامو گرفت. لعنت بهت شرکت صیغه موقت تو که همه دنیای منی من کجای زندگیتم. احسان: آنا جان چرا مگه چی شده مگه چیزی شنیدی؟ هیچی داداش من تو انگار تو زندگی من نبودی.