ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مهرشاد
مهرشاد
23 ساله از شیراز
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از مشهد
تصویر پروفایل قاسم
قاسم
25 ساله از شوشتر
تصویر پروفایل رویا
رویا
35 ساله از زاهدان
تصویر پروفایل هادی
هادی
37 ساله از شیراز
تصویر پروفایل پروین
پروین
27 ساله از شیراز
تصویر پروفایل حامد
حامد
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل افشین
افشین
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل فیروزه
فیروزه
41 ساله از تبریز
تصویر پروفایل لیلی
لیلی
41 ساله از کرج
تصویر پروفایل یگانه
یگانه
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
50 ساله از رباط کریم

شیدایی سایت صیغه یابی است؟

صیغه شیدایی صورتتو نقاشی میکنی که واسه اون عوضی خواستنی بشی؟ دستمو کلافه روی صورتم کشیدم... چجوری باید بهش میفهموندم که داره اشتباه میکنه؟

شیدایی سایت صیغه یابی است؟ - صیغه یابی


ورود به شیدایی سایت صیغه یابی

با سرعت نور خیابونارو طی میکرد و شیدایی صیغه حتی نمیدونستم که داره کجا میره لبمو زیر دندونم کشیدم ؛ از یه طرف جرئت حرف زدنو نداشتم و از یه طرف نمیخواسم بد برداشت کنه امشب از اولش مشخص بود که از اون شبای کذاییه که یه سال میگذره تا صبح شه به مسیری که طی میشد توجه کردم... داشت شیدایی سایت صیغه یابی آپارتمان خودش میرفت...202 به محوطه ی آپارتمان رسیدیم... ماشینو پارک کرد و پیاده شد...

آب دهنمو قورت دادم و دستمو شیدایی سایت صیغه یابی دستگیره ی در بردم و خواستم بازش کنم که درو باز کرد و محکم دستمو کشید دیگه لاقل یه امشبو عادت کرده بودم به این رفتاراش شیدایی سایت صیغه یابی آسانسور رفت، واردش شد و دکمه ی طبقه ی 11رو زد... تا حال اینجا نیومده بودم اما از وجودش خبر داشتم... صدای نکره ی آسانسور باعث شد که نگاهمو از کفشام بگیرم و از آسانسور بیرون برم کنار در یه واحد ایستاد، دستشو توی جیبش فرو کرد و یه دسته کلید از توی جیبش درآورد و درشو باز کرد مات و مبهوت به اطرافم نگاه میکردم که یهو هلم داد تو، خودشم وارد شد و درو بست و قفلش کرد دروغ نبود اگه بگم ترسیدم... داشت کفشاشو درمیاورد که از موقعیت استفاده کردم و زیرچشمی نگاهی بهش انداختم... حتی یه ذره هم از عصبانیتش کم نشده بود به در و دیوار نگاهی انداختم... خونه ی لوکسی بود... اما واسه چی شیدایی صیغه آورده بود اینجا ؟ اونم الان جلوم ایستاد و با همون لحن عصبی گفت: صیغه شیدایی درار کفشاتو نگاه خستمو بهش دوختم و کفشامو درآوردم... بازم جای شکرش باقی بود که یه حرفی زد...

 منو شيدايي سايت صيغه يابي پذیرایی و بعد شیدایی سایت صیغه یابی یه در کشوند

دستمو کشید و منو شيدايي سايت صيغه يابي پذیرایی و بعد شیدایی سایت صیغه یابی یه در کشوند... شرط میبندم اگه یه شب دیگه بود جز امشب حتی تعجبم نمیکردم اما حال این حس تعجب توأم با ترسو ؛ درکش نمیکردم لامپ اتاقو روشن کرد و درو بست و قفلش کرد امشب واسه اولین بار، ازش میترسیدم نمیخواستم متوجه حسم شه، با تعجب پرسیدم: چرا شیدایی صیغه آوردی اینجا؟ به در تکیه داد و پوزخند زد ؛ اما خیلی زود پوزخندشو خورد و جاشو به همون اخم میون ابروهاش داد…

صیغه شیدایی صورتتو نقاشی میکنی

صیغه شیدایی صورتتو نقاشی میکنی که واسه اون عوضی خواستنی بشی؟ دستمو کلافه روی صورتم کشیدم... چجوری باید بهش میفهموندم که داره اشتباه میکنه؟ اونجوری که تو فکر میکنی نیست... با عصبانیت شيدايي سايت صيغه يابي خیز برداشت که باعث شد عقب برم و چون یه تخت خواب دو نفره پشت سرم بود خیلی زود سر جام متوقف شم... کنارم ایستاد و هلم داد روی تخت افتادم... شيدايي سايت صيغه يابي پس چجوریه؟ خودمو جمع و جور کردم و جدی گفتم: شيدايي سايت صيغه يابي فقط پسرعمومه بفهم کنارم روی تخت نشست و با لحن تمسخرآمیزی گفت: صیغه شیدایی واسه پسرعموت این همه آرایش کرده بودی؟ کلافه بودم و صیغه شیدایی هر لحظه با حرفاش میرفت رو مخم ُوُلم صدامو بال بردم و با حرص گفتم: اصلا چرا شیدایی صیغه باید به تو توضیح بدم؟ رگ گردنش متورم شد.

مطالب مشابه