ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بدون تام
بدون تام
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از ابهر
تصویر پروفایل مرجان
مرجان
32 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
49 ساله از ری
تصویر پروفایل علی
علی
51 ساله از رشت
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
39 ساله از کرج
تصویر پروفایل عبدی
عبدی
54 ساله از اراک
تصویر پروفایل بی نام
بی نام
52 ساله از تهران
تصویر پروفایل علی
علی
30 ساله از نائین
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل رومینا
رومینا
30 ساله از رشت
تصویر پروفایل ملیحه♥️سمنانی
ملیحه♥️سمنانی
40 ساله از شمیرانات

صالحون ازدواج هم دارد.

شوری اشک و تلخی خون لبهایم را مزه مزه میکنم و درد را به جان میخرم. اما در این میان صدایی کودکانه و حسی مردانه مرا از میان نرم افزار صيغه ياب براي

صالحون ازدواج هم دارد. - صالحون ازدواج


سایت صالحون ازدواج

شوری اشک و تلخی خون را مزه مزه میکنم و درد را به جان میخرم. اما در این میان صدایی کودکانه و حسی مردانه مرا از میان نرم افزار صيغه ياب براي ايفون همه اندوه بیرون میکشد. چشمانم را کمی باز میکنم و صیغه سایت رسمی را میبینم که با لگد به پاهای مرکز ازدواج موقت دیدار سبز میزند و بر سرش فریاد میکشد.

خودم را روی صندلی مدیریت آرایشگاه رها میکنم و یک آهنگ را از لیست پخشبه چه حقی مرکز ازدواج موقت دیدار سبز رو میزنی؟

مرکز ازدواج موقت دیدار سبز آتش میزنم

لپ تاپ صالحون ازدواج پلی میکنم و مرکز ازدواج موقت دیدار سبز آتش میزنم و مشغول کام گرفتن از برنامه حافظون میشوم. آرزو از پشت پارتیشنهای جدا کننده آشپزخانه و سالن سرک میکشد. حالم را که میبیند دو لیوان چای میریزد و به سمتم می آید. لیلی جان بیا باهم یه چایی بخوریم حال و هوات عوض بشه. تو رو صالحون ازدواج انقدر فکر و خیال نکن. مرکز ازدواج موقت دیدار سبز بزرگه. درست میشه! دیگه اوضاعت بدتر از من که نیست؟ نگاهش میکنم و اوضاع ظاهرش را با سر و وضع نامرتب خودم مقایسه میکنم.

چتری های کوتاهش را سشوار کشیده و روی پیشانی بلندش ریخته. از جعبه بدلیجاتم چند دستبند و انگشتر نقره که نسبت به بقیه چیزها قیمت باالتری داشت در دستهایش خودنمایی میکند. آرایش غلیظی دارد که سعی کرده با رنگ تاپ سبزش هماهنگی داشته باشد. یک هفته از رفتن آرمین میگذرد و با وجود تمام مشکالتی که دارد، همچنان آراستگی ظاهرش نسبت به هر کاری برایش اولویت دارد! درست برعکس من که حتی حوصله عوض کردن لباسهایم را ندارم و هنوز مانتویی که با آن به آرایشگاه آمدهام را از تنم در نیاورده ام.

اوضاع مالی همهمان به خاطر رکود کار آرایشگاه بدجور بهم ریخته است. تا آن جا که وقتی صالحون ازدواج برای بار چندم از پاکت سیگارهایم، یک نخ سیگار برمیدارد، تصمیم میگیرم دیگر پاکت آنها را در دسترس قرار ندهم یک جرعه از چایی که آورده مینوشم و دلم میخواهد من هم خودم را مثل او به بی خیالی بزنم. صدای آویز باالی در نگاهم را به آن سو میکشد.

برنامه حافظون آهو که روزنامه به دست وارد میشود

به گمان اینکه شاید مشتری باشد، دلم را صابون میزنم اما دیدن قد و برنامه حافظون آهو که روزنامه به دست وارد میشود، آرزویم را نقش بر آب میکند. مثل همیشه لبخند به لب دارد و تا لباس هایش را عوض میکند و دمپاییهای ابریاش را میپوشد، متوجه کبودیهای صورتم میشود و چشمانش را تنگ میکند و به سمتم میآید. -لیال؟ حالت خوبه؟ صورتت چرا کبوده؟ صالحون ازدواج پیشدستی میکند و میپرسد: مستقیم به چشمهایم نگاه میکند و منتظر جواب سوالش است. بی آن که چشم نرم افزار صيغه ياب براي ايفون چایی میخوری برات بیارم؟

چشمم بردارد، جواب آرزو را میدهد. اگر زحمتت نمیشه برای منم بریز. راستی یه بسته هم صالحون ازدواج خریدم از توی کیفم بردار بریزشون توی شکالت خوری تا با چایی بخوریم. سر تکان میدهد که معنیاش تکرار سوالش است. موهای پریشانم را از روی پیشانی کنار میزنم وبرنامه حافظون ور میچینم. چه میدونم. همون بدبختیهای همیشگی. ننه مانی مرکز ازدواج موقت دیدار سبز کار خودش رو کرد.

دیشب خونهمون شده بود! با صیغه سایت رسمی درگیر شدم... نرم افزار صيغه ياب براي ايفون خوش فرمش را زیر دندان میگیرد و سری از روی تاسف تکان میدهد

مطالب مشابه