ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل شهاب
شهاب
35 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل شهرام
شهرام
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل حدیث
حدیث
25 ساله از البرز
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
34 ساله از کرج
تصویر پروفایل رضا
رضا
38 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مسعود
مسعود
32 ساله از مشهد
تصویر پروفایل میترا
میترا
27 ساله از اسلامشهر
تصویر پروفایل آوا
آوا
47 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل فروغ
فروغ
32 ساله از شیراز
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
23 ساله از قوچان
تصویر پروفایل محمدمهدی
محمدمهدی
30 ساله از تهران

صيغه يابى در اینترنت

دوس داشتم آروم شم دنبال آرامش ازصيغه يابى هلو میگشتم.چشمامو باز کردم ک دیدم سایت ازدواج موقت رایگان چشماشو بسته پیشونیمو از رو پیشونیش بر داشتم

صيغه يابى در اینترنت - صیغه


سایت صيغه يابى

 آریا هیچی دلم فقط یه خورده آرامش میخواد. با حرف بزن آروم شی. مارو خیلی وقته فراموش کرده نه اینطور ک معلومه تو فراموش کردیو حتی یه بارم بهش سر نمیزنی. شاید حق با صيغه يابى بود من از دور شدم سايت صيغه يابى شاید سکوت کنه اما همیشه باهامونه. سرمو از رو پاش بر داشتم ب دیوار تکیه دادم. اگه فراموش نمیشدم زندگیم این نبود. همه چی درست میشه بزرگه دستشو اورد جلو و اشکامو پاک کرد آریا مرد ک گریه نمیکنه.نبینم گریه کنی من زندگیه یه فرشته رو بهم ریختم حتی سعی نکرد باهاش عادی باشم حتی عین زنو شوهر معمولی باشم باهاش همیشه سر جنگ داشتم.

این دختر حتی یه بارم با شین بد حرف نزد چقد بلند نظر بود مظلومیتش منو ناراحت میکرد.من داشتم میرفتم تا چند ماه دیگه اما این چی سر زندگیش میومد تنها وسرگردون.تو دنیایی ک یه بار روی خوش نشون نداد بهش.واسه خودم اشکم در میاد ک هیچ وقت خوب نبودحالم. واسه خودم که زیبا تموم دلم با خودش ریشکن کردو خاکش کرد جلو چشم خودم.واسه این فلاکتی ک الان توش گیر کردم دارم از همه ی خاطراتم و خانوادم میگذرم ک زیبا تو فکرم نباشه.

 سایت ازدواج موقت رایگان داشت رو جم میکرد

واسه آنا که شرعی و قانوتی زن من بود اما یه بارشوهر بودنو ازم ندید. سایت ازدواج موقت رایگان داشت رو جم میکرد منم تکیه امو از دیوار برداشتم.و پاشدم اونم ایستاد با هم بیرونو نگاه میکردیم. باشه بریم صيغه يابى بریم تو هوا سرده مریض میشی رفتیم تو ودروبستم ک بازم سوسکا نیان تو اتاقش. نمیدونم چم شده بود امشب. صيغه يابى هلو با و اون صورتشو قاب کرده بود یه لیوان آب از تنگ واسم ریخت و دستم داد با لبخند ازش تشکر کردم. اونم همزمان ک داشت رو سر جاش میزاشت گفت خواهش میشه. انگار منتظر بود من برم بیرون ک لباساشو عوض کنه.تو اون لباسا ماه شده بود.خواستم برم بیرون وقتی داشتم از کنارش رد میشدم دست خودم نبود این چهره تو فوق العاده معصوم ترش کرده بود یهویی رفتم سمتشو محکم تو بغلم گرفتمش.از خودم جداش کردمو پیشونیشو گذاشتم رو پیشونیم و چند تا نفس عمیق کشیدم.

دنبال آرامش ازصيغه يابى هلو میگشتم.

دوس داشتم آروم شم دنبال آرامش ازصيغه يابى هلو میگشتم.چشمامو باز کردم ک دیدم سایت ازدواج موقت رایگان چشماشو بسته پیشونیمو از رو پیشونیش بر داشتم دستمو زیر چونه اش گذاشتم و گفتم آنی چشاتو باز کن چشماشو آروم باز کرد تو چشاش خیره شدن برای اولین بار توی تیله های مشکیش و مث تاریکی شب سیاه صيغه يابى هلو گم شدم.. سایت ازدواج موقت رایگان ببخش و از اتاق رفتم بیرون. من چکار کردم صيغه يابى بازم سکوت کرد چرا بجای همدم بودن الانم واسش کاری نکردم وای سایت ازدواج موقت رایگان صبور بود ک هیچی نگفت واگر نه با اون همه تنفر بایر منو از اتاق مینداخت بیرون وای لعنت ب من ک ب جای کار خوبی انجام دادن میزنم فقط نابود میکنم.

واقعا من گند زدم ب زندگی صيغه يابى هلو رفتم

واقعا من گند زدم ب زندگی صيغه يابى هلو رفتم تو اتاق و دراز کشیدم روتخت پشت ب شین خوابیدم. اصن از بودن کنارش راضی نبود اما باید عادت میکردم من همیشه باعث دزدسر بودم و این کارم خودم کردم بتید تا آخرش برم باید بیشتر ب شین اهمیت بدم. باید عادت کنم که با کسی ک دوسش ندارم و بهش بی حسم زندگی کنم.....تو همین فکرا بودم ک خواب مهمون چشام شد. صبح با تقه ای ک ب درخورد ازخواب بیدار شدم و گفتم بله؟ سايت صيغه يابى داره دیر میشه بیدار شید اومدیم اومدیم...ساعت یه ربع ب هفت بود. بیدار شدم و شین رو هم بیدار کردم

شین: سايت صيغه يابى من امروز دیر تر میام ساعت یازده بیا دنبالم باشه عزیزم از اتاق اومدم بیرون طبق معمول اصلا عادت ب صبحونه نداشتم و صيغه يابى داشت صبحونه شکلات داغ میخورد این از شکلات سیر نمیخوره. یه لیوان آب پرتغال و یه شکلات دستش بود و اومد سمت. سايت صيغه يابى بیا اینارو بخور به من چه بزار بوی دهنت همه رو آسی کنه ای بابا نمیخورم انگار بچه ام همش دنبالمی غذابخورم

مطالب مشابه