ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل شیما
شیما
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل سعید
سعید
43 ساله از شیراز
تصویر پروفایل احمد
احمد
29 ساله از بابل
تصویر پروفایل سارا
سارا
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل رویا
رویا
45 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل پانیذ
پانیذ
41 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل عبدا
عبدا
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
37 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهران
مهران
43 ساله از دزفول
تصویر پروفایل بابک
بابک
39 ساله از ری
تصویر پروفایل نازی
نازی
45 ساله از تهران
تصویر پروفایل پدي
پدي
39 ساله از بابل

صیغه موقت رایگان در تهران چگونه است؟

رفتم سمت آشپزخونه و میز صبونه ام رو چیدم دلم نیومد یعنی خیلی بی ادبی بود: صیغه موقت رایگان در تهران صبونه. دیدمش که داره میاد و در همون حال جلیقه اش رو در

صیغه موقت رایگان در تهران چگونه است؟ - صیغه موقت


آدرس صیغه موقت رایگان در تهران

 بلند شد و رو به همسر یابی موقت: شمام اینجا نشینید برید یه گشتی بزنید. جانیار جلوی پای عمو بلند شد و چشم آرومی گفت... عمو چرخید و رفت و من تا دم در بدرقه اش کردم. همین که در رو بستم دوتا دستم رو به کمر زدم و چرخیدم طرفش: رفتی بابات رو برای من اوردی؟ نگاهش متعجب به من دوخته شد: بابام رو آوردم؟ سر تکون دادم که ادامه داد: وقتی حرف من رو نمیفهمی یا جبهه میگیری یا بغض میکنی یا عصبی میشی... باید بابا با تو حرف میزد فقط. تهدید وار انگشتم رو تکون دادم: نقطه ضعف من رو به بازی نگیر. ابروی سمت چپش رو بالا فرستاد: حتما. رفتم سمت آشپزخونه و میز صبونه ام رو چیدم دلم نیومد یعنی خیلی بی ادبی بود: صیغه موقت رایگان در تهران صبونه. دیدمش که داره میاد و در همون حال جلیقه اش رو در آورد و روی دسته مبل انداخت. وارد آشپزخونه شد. وارد آشپزخونه شد؛صندلی رو عقب کشید و نشست. نگاهی بهم انداخت و آهسته گفت: بی خوابی به چشمات نمیاد. زیادی تنگ و خمار میشن.

چایی پرید تو گلوم و به سرفه افتادم. نگاهش زوم بود رو حرکاتم معذبم کرده بود یکی این رو بهش بفهمونه. دوباره یکم از چایی تلخ خوردم که آروم شدم و گفتم: گوشه سمت راست لبش بالا رفت انقدر که لبش داشت میرفت تو گوشش مرسی از نظر سنجی شما خان.. .. لقمه های کره و عسل و پنیر برای خودش میگرفت و آهسته اما با دقت میجوید. جذاب بود لعنتی از اونایی که دلت میخواست تابلوش رو بکشی خاص و بی عیب. نگاهش قافلگیرم کرد: چی شد؟ چشم متعجب شدم و گفتم: ببخشید؟ چی دستگیر ت شد میگم از تو صورتی که یه ساعته داری با میخ روش میکوبی؟

کم نمیارم و زود پشت بند حرفی که هنوز از دهنش کامل خارج نشده میگم: همون دیگه منتظرم یه چیزی دستگیرم شه از صورت یخ و بی تفاوت کسی که هیچ واکنشی به هیچ چیز نشون نمیده. جفت آرنج هاش رو روی میز گذاشت و گفت: سی ساله این صورت همین بوده دختر جون تو دنبال قاتل بروسلی میگردی؟ پوزخندی زدم و چیزی نگفتم کل کل باهاش بی فایده بود، خسته نمیکرد ادم رو اما این که همیشه با نگاهش تحقیرت میکرد و حقیر میشمردت اذیتم میکرد. صبونه رو که خورد از پشت میز در حالی که بلند میشد گفت: اگه بیکاری بریم یه گشتی بزنیم؟ در حال برداشتن پیاله عسل دستم خشک شد باهاش برم طهران گردی؟ چه رمانتیک، اوقی تو دلم زدم و گفتم: کار خاصی ندارم اما دلیلی ام نمیبینم با پسر عموم بی جهت برم یه گشتی بزنم.

سایت ازدواج و دوست یابی رو کشیدم گوشه لبش چینی خورد

سایت ازدواج و دوست یابی رو کشیدم گوشه لبش چینی خورد و گفت: نه که من عاشق چشم و ابروتم دختر عمو... خودم خنده ام گرفته بود میز و جمع کردم که ادامه داد: باید حرف بزنیم. تو خونه ام میشه حرف زد. چشمی چرخوند و زمزمه کرد: خونه رو خیلی دوس داری نه ؟ چشمام دیگه داشت از کاسه در می اومد این کی بود دیگه. دستپاچگی من رو که دید گفت: آماده شو منتظرم. کارم تو آشپزخونه که تموم شده به طرف اتاق قدم برداشتم که دیدم گوشیش زنگ خورد مکث کوتاهی کردم و جلوش ایستادم اتصال رو زد و چشمش رو بالا اورد و من رو دید. در حالی که بهم زل زده بود جواب تلفن داد: جانم؟ فکم رو فشار دادم چقدر خوب آروم مرموز جانم گفتن بلد بود... نگاهم رو بی این که بفهمه حرص میخورم از روش برداشتم و خواستم به طرف اتاق برم که اف اف زنگ خورد خودم زدم به اون راه که مکالمه اش رو نمیشنوم. با دیدن همسریابی اینترنتی رایگان پشت اف اف جا خوردم در رو زدم و در واحد رو باز کردم. صیغه موقت رایگان در تهران آروم پرسید: کیه؟ نگاهش کردم: همسریابی اینترنتی رایگان. آهسته سر تکون داد و به مکالمه اش ادامه داد. 

من و همسر یابی موقت داشتیم میرفتیم بیرون. 

گنگ نگاهش کردم و گفتم: خوب شد زودتر اومدی چون من و همسر یابی موقت داشتیم میرفتیم بیرون. لبخند زورکی زد و چیزی نگفت و به طرف اتاقش رفت و در همون حال دستی برای صیغه موقت رایگان در تهران تکون داد مشکوک بود. .. کیه که ندونه حالت و رفتارهای عزیزش فرق کرده. برگشتم و منم به طرف اتاقم رفتم مانتو لی تیره کوتاه و شلوار لی تیره تنگ قد ۹۰.شال مشکی. ادکلن و کمی فقط کمی آرایش... صدای همسر یابی موقت حتی مهلت نداد جوابش رو بدم از تو اتاق، رفت. هوفی کشیدم و از اتاق زدم بیرون صیغه موقت رایگان در تهران جلیقه به تن منتظرم تو سالن سر پا بود. بی حرف با دیدنم در ورودی رو باز کرد و خم شد و کتونی های مشکی رنگش رو پوشید. منم کتونی از جاکفشی برداشتم و پشت سرش پوشیدم و در رو بستم. گوشیم رو تو جیبم گذاشتم و به راه افتادیم. سوار ماشین شیک و با کلاسش شدم و تکیه به صندلی ماشین زدم. بی حرف به راه افتاد و من بی حرف به خیابونای شلوغ شهر چشم دوختم. بعد از یک ربع جلوی یه کافه رستوران ایستاد و گفت: بیا پایین.

مطالب مشابه