ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل لیلی
لیلی
41 ساله از کرج
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از مشهد
تصویر پروفایل افشین
افشین
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل مریم
مریم
50 ساله از رباط کریم
تصویر پروفایل هادی
هادی
37 ساله از شیراز
تصویر پروفایل پروین
پروین
27 ساله از شیراز
تصویر پروفایل حامد
حامد
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل رویا
رویا
35 ساله از زاهدان
تصویر پروفایل قاسم
قاسم
25 ساله از شوشتر
تصویر پروفایل مهرشاد
مهرشاد
23 ساله از شیراز
تصویر پروفایل یگانه
یگانه
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل فیروزه
فیروزه
41 ساله از تبریز

صیغه یابی درتهران چگونه است؟

صیغه یابی درتهران و ازدواج موقت تهران ساعتی واتساپ پاتوق زده بودن، البته سایت ازدواج موقت رایگان از همه بیشتر رفت و آمد می کرد.

صیغه یابی درتهران چگونه است؟ - صیغه یابی


تصویر صیغه یابی درتهران

هفت تیر بود که پسر ساعات مراکز صیغه در تهران دنیا اومد.یه پسر ناز و تپل مپل، صیغه یابی درتهران اصلا هم شبیه پدرش نبود بیشتر به رامین رفته بود تا پدر و مادرش.البته به قول مامانم فعال چیزی معلوم نیست بچه صدرنگ عوض میکنه تا شبیه یکی میشه.با اومدن سامیار، هیجان به خونمون اومد، یکی دو روز اول که همش خواب بود اما بعد که صدای گریه شو شنیدیم ازذوق رو پا بند نمی شدیم.تا هفت روز خانم خونه ی ما موند و بعد هفت روز با کلی سفارش ازمون دل کند.آرش و سهیلا که قبل از سامیار هم همیشه خونه ما بودن اما بعد از تولدش، شب و نصف شب و اول صبح براشون فرقی نداشت.

خونه ما شده بود پاتوق هر کسی که عشق بچه بود.فرزین و ساعات مراکز صیغه در تهران هم که خودشون رو داشتن اما بازهم نمی تونستن از سام دل بکنن.میثاق و سینا هم که یه سر قضیه بودن.خالصه شب و روز نداشت، خونه مون به کاروانسرا تبدیل شده بود.

صبح ازدواج موقت تهران ساعتی واتساپ و مامان می اومدن

صبح ازدواج موقت تهران ساعتی واتساپ و مامان می اومدن.ظهر رامین، دوساعت بعد آرش، دم غروب فرزین و سمیرا، شبا هم عمو ستار و صیغه یابی درتهران و همه ی ازدواج موقت تهران ساعتی واتساپ پاتوق زده بودن، البته اون یکی سایت ازدواج موقت رایگان از همه بیشتر رفت و آمد می کرد.خلاصه این کوچولوی فسقلی تو دل همه جا باز کرد.

منم که مامان دومش بودم.نمی فهمیدم چطور زمان میگذره.هستی سابق برنگشته بود ولی از اون اندوه همیشگی خارج شده بودم.جوون بودم، هنوز روح زندگی در من بود.هنوز معنی عشق و محبت رو می فهمیدم.حضور سام دوباره به زندگی من رنگ آبی پاشید و عاشقم کرد. امیدوارم کرد. خانما تو آشپزخونه مشغول آماده کردن بساط ناهار بودن و آقایون تو سالن صدای خنده هاشون به هوا بود.اون وسط هم میاد سربه سر سامیار میزاشت و هرازگاهی دادو فریادش رو در می آورد. انگار جشن بود، سفره انداخته بودیم از این سر سالن تا اون سر سالن. انگار نه انگار که مرد این خونه دیگه نیست.انگار این داغ برای همه سرد و کهنه شده بود حتی عمو ستار اما برای من همیشه تازه بود...

بعد از ناهار سایت ازدواج موقت رایگان 

بعد از ناهار سایت ازدواج موقت رایگان منو صیغه یابی درتهران رو نشوند و تو جمع گفت: خب هستی خانم، تمام کاراتو درست کردم.از مهر میتونی بری دانشگاه و به درست ادامه بدی. با جدیت گفتم: نمیخوام.دیگه حوصلشو ندارم. فرزین با اعتراض گفت: بیخود.این همه سال زحمت نکشیدی که نصفه کاره ولش کنی باید ادامه بدی تازه بعدش باید برای تخصص و فوق تخصص هم بخونی.

دیگه نه حسی برام مونده نه اعصابی که بخوام دوباره کتاب ورق بزنم.من سرم گرمه.سام رو دارم بیکار نمی مونم. سینا با هیجان گفت: تا آخر عمر که ور دل تو نمیمونه. بابا با همون لحن رسمی و منطقی که در شان یه مدیره گفت: یعنی اینکه قرار نیست تو و ساعات مراکز صیغه در تهران برای همیشه باهم زندگی یعنی چه؟ کنین.هم تو باید ازدواج کنی هم صیغه یابی درتهران.هردو جونین، بر رو دارین، حیفه که بخواین پاسوز بشین. ازدواج موقت تهران ساعتی واتساپ اون بچه هم پدر میخواد. سایت ازدواج موقت رایگان با اعتراض گفت: ببخشین آقای فهیم که میون حرفتون می پرم اما من دیگه تا آخر عمرم اسم هیچ مردی رو نمیارم.بچه ی منم نیازی به پدر نداره.خودم هم براش مادری می کنم هم پدری. بابا با محبت رو به ساعات مراکز صیغه در تهران گفت: آخه نمیشه که بابا.مگه تو چند سالته؟تا کی میخوای بیوه بمونی؟اگه اون مرد ارزششو داشت حرفی نبود اما...تو باید درستو ادامه بدی، ازدواج کنی، تا هم بتونی مادر خوبی برای این بچه باشی هم بعد از یه زندگی ناموفق رنگ خوشبختی و آرامش رو ببینی. اینجوری منم به آرزوم میرسم.

مطالب مشابه