![لینک صیغه یابی هلو ورود لینک صیغه یابی هلو ورود](posts/2022/04/23/fddrlwutbvwciagyeu9lqkzkj5vgq0sny8po6ihj.jpg)
تقریبا همه ی مهمونها توی حیاط جمع بودن. رو کردم به امیر و با صدای بلندی که به گوش همه برسه فر یاد زدم: ای کاش یاد بگیریم وقت جدایی، همدیگه رو به لجن نکشیم چون هرچی هم که باشیم، یه روزی انتخاب هم بودیم. سرم رو برگردوندم و رو به ورود به سایت همسریابی گفتم: بی زحمت کیف من رو بیار.
ورود به سایت همسریابی سر ی تکون داد
ورود به سایت همسریابی سر ی تکون داد و در حالیکه اشک هاش رو پاک میکرد، به داخل رفت. کیفم رو از نصب همسریابی هلو گرفتم و شال و مانتوی صیغه یابی هلو ورود هم تنش کرد. همسریابی هلو با عکس جلوتر راه افتاد و کنار نصب همسریابی هلو ایستاد. با صدای گرفته ای گفت: شبیه ناخن شکستم بودی، اگه همون لحظه کوتاهت میکردم، الان کل زندگیم رو نخکش نمیکردی. به بیرون رفت و مهمانها هم به سالن برگشته بودن. فقط خودمون توی حیاط بودیم. به چشمهای غمگین نوید نگاه کردم و گفتم: مواظبش هستم. پشت سر صیغه یابی هلو ورود راه افتادم و کنار در ورودی به سمت علی برگشتم. یکی از دستهاش توی جیبش بود و با اون یکی سیگار میکشید. مثل همیشه با پوزخند کنار لبش، نگاهم میکرد. سرم رو برگردوندم و به طرف ماشین رفتم.
چرا به خواهر همسریابی هلو با عکس خیانت کردی؟
دوست داشتم منم یه برادر داشتم که میاومد یکی از اون مشتها به علی هم میزد و میگفت چرا به خواهر همسریابی هلو با عکس خیانت کردی؟ عجیب امشب دلم میخواست به این خانواده مشت بکوبم، عجیب! توی سکوت شب ر انندگ ی کردم و به سمت بام رفتم. صیغه یابی هلو ورود حرف ی نمیزد و به بیرون خیره بود. ماشین رو کنار نیمکتی پارک کردم و پیاده شدم. صیغه یابی هلو ورود هم پیاده شد و کنار همسریابی هلو با عکس روی نیمکت نشست. هی بمیری براش، هی نبینه چشماش! از این ناراحت نیستم که جلوی اون همه آدم گفت من رو نمیخواد، از این شاید مشکل ما هم اینه که میمیریم براش.
ناراحت نیستم که لبخند روی لبش بود، از این ناراحت نیستم که جلوی همه خوردم کرد، حتی از اینکه حس کردم دل سحر خنک شد هم ناراحت نیستم، از اینکه مهرشاد طرفش رو گرفت هم ناراحت نیستم، اینکه داداشم تا آخر جشن صبر نکرد و دقیقًا همون لحظه که همه داشتن میرفتن، رفت سراغ نصب همسریابی هلو هم ناراحتم نمیکنه، اینکه هیچ کی حتی علی هم جلوش رو نگرفت هم ناراحتم نمیکنه، فقط این ناراحتم میکنه که ورود به سایت همسریابی احمق هنوزم دوستش دارم. میدونی چقدر سخته که قلبت رو بشکنه و با همون قلب شکسته باز هم دوسش داشته باشی؟ میدونم. خوب هم میدونم. امشب هیچ کی جلو نیومد از جمله علی چون که همه حق رو میدادن به نیما. هیچ ک ی جلو نیومد چون که اونها هم حداقل یه بار دل یکی رو شکوندن.